خلاصة:
شکلگیری جمهوری دمکراتیک آذربایجان (1918 تا 1921) در دوران اوجگیری جنبشهای ملیگرایانه در مناطق مختلف جهان صورت گرفت. قفقاز از مناطقی بود که از موج دولت-ملتسازی بعد از جنگ اول جهانی تاثیر زیادی پذیرفت و دولتهای مستقل از دل آن سر بر آوردند. گزینش نام «آذربایجان» برای منطقهای که تا قبل از آن «اران» نامیده میشد، برای ایرانیان اقدامی در راستای زمینهسازی برای جداسازی مناطق ترکنشین ایران و تحقق رویای الحاقگری پانترکهای عثمانی و قفقاز تعبیر شد. جمهوری آذربایجان نمونهای ایدهآل از واحد ملی است که بدون هیچ سابقهای در تاریخ قبل از قرن نوزدهم، به یکباره در جریان مبارزات سیاسی و اجتماعی منتهی به فروپاشی تزارها شکل گرفت. در تحلیل شکلگیری جمهوری آذربایجان، رویکرد این نوشتار تمرکز بر فرایندی است که در آن سه نسل از روشنفکران، به برساختن «ایدۀ ملت» در میان مسلمانان قفقاز پرداختند و مبنایی برای تلاشهای سیاسی در این زمینه فراهم آوردند. این نوشتار با استفاده از الگوی نظری تحلیلگرانی چون بندیکت اندرسون، نشان میدهد که چگونه این روشنفکران در فرایندی تدریجی، ایدۀ ملت را از حسی مبهم به ایدهای سیاسی تبدیل کردند و تعریفی از خویشتن در مقابل «دیگر» ی ارائه کردند. سرانجام با استفاده از شرایط فروپاشی امپراتوریهای روسیه و عثمانی واحد سیاسی تشکیل دادند. این فرایند برساختن ایدۀ ملت، از یکسو به معنای برجستهسازی برخی عناصر هویتی موجود در هویت مردم مسلمان قفقاز و از سوی دیگر حاشیهسازی و طرد برخی دیگر از عناصر هویتی مانند عناصر شیعی و ایرانی بوده است. این نوشتار نشان میدهد که چگونه این برساختن هویت در فرایندی سیاسی و با ملاحظههای برآمده از آن صورت گرفته است.
In its analysis of formation of the Republic of Azerbaijan (1918-1920), this article focuses on a process during which three generations of Pan-Turkist intellectuals succeeded in constructing the “notion of nation” among Muslims in Caucasus, thus providing a basis for political efforts in this regard. The article uses the theoretical models of analysts like Benedict Anderson to demonstrate how, through following a specific process, these intellectuals managed to turn the vague idea of nation into a political notion. By outlining a definition of themselves against “others” and, taking advantage of the circumstances surrounding the collapse of the traditional Russian and Ottoman Empires, they eventually formed a political unit. This process of constructing a “notion of nation” has entailed on the one hand highlighting certain identity elements associated with Muslims in Caucasus and, on the other hand, has marginalized and rejected certain other identity elements including Shiite and Iranian elements. The article demonstrates how such identity construction was developed through a political process as well as the considerations arising from this process.