ملخص الجهاز:
"» سرشت پویای هنر تیاتر ارابهی «تسپیس»را میایستاند و توشهی هنری این نخستین هنرمند تیاتر باستان را تخلیه میکند و در اختیار«اشیل»میگذارد تا آن را دستمایهای برای وعظ خشک و شعر محکم خود کند و جنگخدایان و انسان و انسان-خدایان را بنماید.
ولی: بسی کاوید و کوشش نمود کز آن سنگ خارا رهی برگشود دوران نوزایی(رنسانس)برآیند این سختکوشی است که عصر سرخوشی هنر تیاتر نیز قلمداد میشود که بار دیگر پوست عوض میکند و پوسته میترکاند و در شیوههای نیوکلاسیک،باروک،رمانتیزم، سانتی مانتالیزم،ناتورالیرم،ریالیزم، رنگارنگ میگردد.
کارگردان تئاتر پست مدرنیست بخشی از زمان خود را با این جرقهها مشتعل میکند تا در گامی دیگر باز خویش را فرو بنشاند و باز طرحی نو درافکند.
پس چگونه میشود با عرضهی نعل به نعل آثار درگذشتگان،که کاری است موزهپسند،این همه تغییر را نادیده گرفت و انتظار جلب رضایت نیز داشت؟!بار دیگر هنرمند از خود میپرسد: چه باید کرد؟در بادی این پرسش راه میانی همسازی آنچه بوده با آنچه امروز شناخته شده است را میجوید."