خلاصة:
این مقاله به تحلیل تغییرات در خطمشی سیاسی- اقتصادی آمریکا در دوره پس از ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید میپردازد. ناسیونالیسم اقتصادی تفکری است که اساس روابط اقتصادی با کشورهای دیگر را بر مبنای اصل توسعه زیرساختهای اقتصادی داخلی از طریق حمایتگرایی هوشمند تعریف میکند. گرایش به ناسیونالیسم اقتصادی در برابر گلوبالیسم یکی از ویژگیهای مهم دولت ترامپ بوده است. سؤال اصلی مقاله این است که چرا آمریکا پس از به آغاز به کار دولت ترامپ به ناسیونالیسم اقتصادی گرایش یافته است. این مقاله برای پاسخ به سؤال از یک زاویه تاریخی وارد بحث شده است. فرضیه این است که ناسیونالیسم اقتصادی نوین ریشه عمیقی در گذشته تاریخی آمریکا از شرایط دوره جنگ استقلال و پس از آن دارد. ظهور آن در سالهای اخیر نتیجه پیروزی جریانی است که خواهان بازگشت کشورشان به سنتهای سیاسی-اقتصادی قبل از جنگ جهانی دوم است. ناسیونالیسم اقتصادی در سالهای بین استقلال آمریکا و جنگ جهانی دوم به صورت گفتمان غالب در این کشور عمل میکرده است. این مقاله از روش تاریخی-تحلیلی استفاده میکند و برای تأیید فرضیه تلاش خواهد شد از شواهد و دادههای معتبر تاریخی استفاده شود.
This paper deals with the new changes in the economic and political policies of the US in the Donald Trump era. Economic nationalism refers to an ideology that favors smart protectionism over free market system in order to strengthen internal economic infrastructures. Rising of economic nationalism against globalism has been one of the main characteristics describing the Trump administration. The question is, why the US government has been returning to economic nationalism during the Trump era. The current economic nationalism has historical origins reaching back to America's War of Independence in the 18th century. It flourished during the 19th century and remained until the 1940s. There are many signs of American economic nationalism until the outbreak of World War II in spite of the first wave of globalization in the late 19th century. Donald Trump's election victory shows the fact that advocates of the return to American economic nationalism have been surprisingly growing during the last decade.
ملخص الجهاز:
در این چارچوب ، بدون نگرانی از واکنش های بـین المللـی بارهـا بـه صورت یکجانبه سیاست افزایش تعرفه برخی کالاهای تولید آمریکا را در دستور کار قرار داده است .
در ایـن راسـتا، اسـتدلال خواهـد شـد کـه ناسیونالیسم اقتصادی در سالهای بین استقلال آمریکا و جنگ جهانی دوم به صورت گفتمـان غالب در این کشور عمل میکرده است .
پس از احیاء مجدد اقتصاد بین المللـی لیبـرال در دوره پـس از جنـگ جهانی دوم، مفهوم ناسیونالیسم اقتصادی بیشتر در اشـاره بـه دولـت هـای در حـال توسـعه ای استفاده میشد که توسعه اقتصادی خویش را با سیاست های اقتصادی حمایتی و ناسیونالیسـتی پیریزی میکردند.
اسـاس تئوری لیست این بود که اولاً، رشد اقتصادی فقط نتیجه تقسیم کار و تجارت آزاد نیست ، بلکه عوامل سیاسی اجتماعی بنیادیتری وجود دارند که موجب تحریک رشد میشوند، و ثانیاً، پیش از ورود به شبکه اقتصاد آزاد جهانی بایستی از طریق یک رژیم حمایتی هوشـمند سـتونهـای محکمی برای اقتصاد ملی بنا کرد.
از این رو، ناسیونالیسم اقتصادی به یک خط مشی طولانی در این کشور تبدیل شـد و علـیرغـم تلاش بریتانیا برای توسعه تجارت آزاد در جهان، دولت آمریکا حاضـر نشـد موانـع حمـایتی خویش را بردارد.
رهبران آمریکا در سده نوزدهم موفق شدند ضمن اصرار بر سیاست های حمایتی اقتصاد ملی خود را توسعه داده و نهایتاً در جایگاه یک قدرت اقتصادی جهانی قرار گیرند.
پس از رکود بزرگ بین دو جنگ ، دولت آمریکا به ایـن نتیجـه رسـید کـه دوره سیاست های اقتصادی ناسیونالیستی منقضی شده و اقتصاد ملی نیازمند تغییـر سیاسـتی اساسـی است .