خلاصة:
در گفتمان روایی «ژنت»، بر داستان و چگونگی بیان آن یعنی گفتمان، هر دو تاکید میگردد و به روایت به عنوان تعاملی میان داستان و گفتمان نگریسته میشود. گفتمان در این رویکرد سه جنبه دارد: الف) زمان که خود متشکل است از: نظم، تداوم، تکرار؛ ب) وجه؛ ج) لحن. نظریۀ ژنت به توصیف روابط میان جهان روایتشده، روایت در چهارچوب نمودهشده و روایتگری میپردازد. در این جستار به روش توصیفی ـ تحلیلی سعی شده علاوه بر معرفی نظریۀ ژنت و اثبات کاربست این رویکرد بر تحلیل رمانهای عربی، با بررسی ساختار زمان، کانونهای روایت، فاصلۀ روایت با بیان راوی و انواع دیدگاه بهکاررفته در رمان، به تحلیل متن روایی پرداخته و توانایی داستانپردازی نویسنده در شکل دادن به نظام و ساختار روایی رمان، سنجیده شود. این رمان از نظم روایی مثبتی برخوردار است اما شخصیتهای اصلی آن بازگشتهایی به خاطرات خود دارند که این امر، روایت را دچار زمانپریشی گذشتهنگر ساختهاست. نویسنده از تلخیص برای معرفی شخصیتهای فرعی داستان استفاده کرده و گاه با حذف رویدادهای واقعشده، بر روند روایتگری سرعت میبخشد. با هدف بالا بردن میزان اضطراب داستان، گاه صحنه، به صورت نقلقول مستقیم آزاد جریان مییابد. تکرارها همگی نمادهایی معنادارند. راوی، برونداستانی و دانای کل است و به ارزیابی دیدهها و شنیدههای خود نمیپردازد.
فی تحلیل الخطاب الروايی لجیرار جینیت یرکز الناقد علی الروایه وکیفیه اداء خطابها معا، وتتم دراسه الروایه باعتبارها تعاملا بین الروایه والخطاب. یتضمن الخطاب فی هذا الاتجاه ثلاثه ابعاد: ا) الزمن ای علاقه زمن الروایه بزمن الخطاب والذی ینقسم بدوره الی ثلاثه مجموعات هی النظم والتناسق، واستمرار الروایه، والتکرار ب) الحاله والصوره ای درجات واشکال تقدیم الروایه ج) الصوت واللحن ای الااسلوب الذی تصبح فیه عملیه القص جزءا من الروایه. فهذه المقاله ومن خلال المنهج الوصفی التحلیلی، فضلا عن تعریف نظریه جینیت، تدرس تطبیق هذا الاتجاه النقدی علی روایه "رجال فی الشمس" لغسان کنفانی، وعناصر الزمان ومحاور الروایه وانواع الاتجاهات فیها لکی یتبین من خلال ذلک موهبه الروايی فی صیاغه روایته وبیان جمالیتها الفنیه. تمتاز هذه الروایه بنظم روايی خاص لکن شخصیات الروایه کثیرا ما ترجع الی الذکریات مما اخل بالروایه. کاتب الروایه یستخدم اسلوب التلخیص فی تعریفه لبعض الشخصیات الفرعیه ویزید من سرعه الروایه من خلال حذف بعض الاشخاص، کما انه عندما یحاول الاثاره ینصرف عن اسلوب تسلسل الاحداث وفی تخاطب الشخصیات یقوم بالخطاب المباشر وان عناصر التکرار کلها ذات دلالات خاصه؛ فان الراوی هو شخص خارج الروایه وهو یعلم بمجریات الاحداث الا انه لا یقیم نظراته.