خلاصة:
مقاله حاضر، براساس پژوهشی با عنوان جایگاه برنامه درسی در یادگیری کودکان تهیه شده است. مطالعه
حاضر از نوع توصیفی تحلیلی ١ است و پس از بررسی مفاهیم با ارائه نتایج به پیشنهادات کاربردی پرداخته
شده است. منظور از طرح برنامه درسی، شکل مدون و یا ساختار برنامه درسی می باشد. سازمان یا ساختار
برنامه درسی به موجب دوگونه تصمیم گیری در دو سطح مختلف به هنگام تکوین برنامه شکل میگیرد،
سطح فراگیر یا عام که ناظر به تصمیمگیری درخصوص مبانی ارزشی می باشد و سطح خاص و یا جزئی که
ناظر بر تصمیم گیری های تکنیکی و فنی درخصوص برنامه ریزی و چگونگی اعمال عناصر برنامه می باشد.
در سطح فراگیر یا عام طرح یا الگوی برنامه درسی از نوع منبع یا منابع اطلاعات که توسط برنامه ریز
انتخاب می شود تاثیر میپذیرد. به لحاظ تاریخی سه منبع اصلی اطلاعاتی برای برنامه ریزی درسی مورد
شناسایی قرار گرفته است که هریک بعنوان مبنایی در تصمیم گیری های متعدد مربوط به امر برنامه ریزی
بکار گرفته می شوند: موضوعات درسی مدون، دانش آموزانی که برنامه درسی برای آنان طراحی میگردد،
و جامعه. تصمیمات مربوط به طرح برنامه درسی بعضا منبعث از سیست مهای ارزشی می باشند که بایستی به
اتکاء عقل و منطق اتخاذ شوند. هریک از طرح ها یا الگوهای برنامه درسی ناظر به تحصیل اهداف مختلفی
است و نتایج مختلفی را به لحاظ یادگیری عاید دانش اموزان می نماید. از سوی دیگر تئوری های مربوط به
طرح برنامه درسی غالبا بصورت خالص و دستنخوردهای در عمل بکار گرفته نمیشوند. واقعیتها و
امکانات آموزشی ایجاب می کند تا مدل های طرح برنامه درسی با تغییر و یا سازش هایی به منصه ظهور
کشانده شوند. برای سازماندهی محتوای برنامه درسی، الگوها و طرحهای متعددی پیشنهاد شده است که
هریک از آنها مبتنی برعقاید و ایده های تربیتی ویژهای است. نوعا در ادبیات برنامه درسی، کمتر الگوهای
سازماندهی محتوا بصورت نظام دار و منسجم مورد بحث واقع شده است مایرز و مایرزبرلی برای بحث و
بررسی الگوهای سازماندهی محتوا از یک پیوستار استفاده کردهاند که در یک طرف آن رویکرد
موضوع محور ودر سوی دیگر آن، رویکرد دانش آموز – محور قرار دارد. کاربرد برنامه های درسی
موضوع محور اخیرا رویکرد های موضوع- محور در سازماندهی محتوا بیشتر از دانش آموز- محور به ویژه
در دوره متوسطه مورد استفاده قرار می گیرد.
ملخص الجهاز:
اهداف آموزش وپرورش هدف بارز از آموزش و پرورش رسمي ترغيب دانش آموزان به حقيقت جوئي است (گوتک ، ترجمه پاک سرشت ، ١٣٨٦، ص ٣٧) و آن عبارتست از کمک به رشد و تکامل ذهن و «خود» همه محصلان و فراهم آوردن زمينه و موقعيت مناسب براي «خود شکوفايي» ايشان که اين سيستم فکري انسان «خوب » بودن را بر انسان «با معلومات » ترجيح ميدهد (شعارينژاد، ١٣٨٣، ص ٣٩٤) و بنابراين معتقد است که فعاليت تربيتي 1- Objectivity 2- Subjectivity بايد به تحقق ذات يا شخصيت همه افراد نه گروه خاص متوجه باشد و در اين مکتب به هدف ها بيشتر از روش هاي تدريس اهميت داده ميشود و به مطالعه درباره علوم انساني يا هر چه با انسان ارتباط دارد بيش از مطالعه علوم طبيعي توجه دارد (قائمي، ١٣٨٣، ص ٣٢.
) برنامه درسي در سيستم برنامه درسي رسمي برنامه درسي بر اساس فکر يا طبيعت رواني و روانشناختي انسان تهيه و تدوين ميشود و بايد موضوع هايي را شامل شود که براي تحقق يافتن رشد و تکامل عقلي اخلاقي ضرورت دارند (کاردان ، ١٣٨٣، ص ٢٦) در مقابل واقع گرايي که «موضوع محور» است تاکيد ميکند که مواد و موضوعهاي درسي طبق اصول روانشناختي يادگيري تدوين و تنظيم شوند بطوري که ترتيب آنها از ساده به پيچيده و از آسان به دشوار باشد و بايد موضوعات شامل سه گروه درسي زير باشند : ١- علوم رياضيات ٢- علوم انساني و اجتماعي ٣- ارزش ها (مانند هنرهاي زيبا و اخلاق ) (همان منبع ، صص ٤٠٨و٤٠٩.