ملخص الجهاز:
"وبر در یکی دیگر از آثار ماهرانهاش"اوبرون"(1826)که به منزلهء اثری تزئینی عظیم و برای کاونت گاردن نوشته بود-همراه یک نسل بعدی از رمانتیکهای آلمانی خیلی بهتر دوام یافته است:مارتا،یا بازار ریچموند"(1847)،اپرای رمانتیک -کمیک در چهار پرده-که به قوت از طرف پاریس و فریدریش فنفلوتف متأثر بود،با عوامل احساساتی خود هنوز هم به وسیله تماشاگران محافظهکار تئاترها مورد استقبال قرار میگیرد،در حالیکه اپرای"آلساندرو استرادلا"(1844)-که روزگاری اجرای فراوان داشت و همچنین اپرت پرشکوه او با عنوان"بیوه گراپن"و سایر آثار فرانسوی او نیز به ندرت بر صحنهها طنینانداز میشوند.
از یک نظر وی در اینجا بیش از همه به درام موزیکال نزدیک میشود،اپرای آوازی سریال و دراماتیک هرچه جذابتر و پیچیدهتر میشود،البته با همکاری ارکستر و جالبتوجه اینکه بر شکسپیر بزرگ هم در اینجا فائق میآید شگفتآور است که این پیر هنرمند شش سال بعد یعنی در سن هشتاد سالگی نیز آخرین طرح بزرگ خویش را هم عرضه میدارد: "فالستاف"(1893)،بواتیو بار دیگر کار بر روی عناصر شکسپیری را برای انجام داد،ولی"کمدی غنائی"شیوه جدیدی را با خود داشت؛این اثر متأخر وردی است که با تمرکز زیادی به سمت بوفو تمایل دارد.
حتی هیاهوهائی که در مورد ایندو شده بود،به این مفهوم که خواهند توانست ریشارد اشترواس موفق را هم از میدان به درکنند،آرام گرفته است؛از شرکر،که با آثاری چون"نوای دوردست"(1912)،"نشانهدارها"(1918)و"جویندگان گنج"(1920)به روی صحنه رفت،دیگر به ندرت چیزی میشنویم؛و از پفیتسنر و خلاقیتهای متعدد او نیز فقط "پالسترنیا"ی(1917)پرشکوه-و البته بسیار دشوار برای اجرای ارکستر و واقعیت دادن به آن-که توجه خاصی را هم به خود جلب کرده بود،و شاید هم اثر موسوم به "کریستلفلاین" das vhristelflien (1917)."