خلاصة:
اسکندر مقدونی، یکی از چهرههای تاریخساز و اثرگذار در تاریخ و تمدّن بشر بودهاست. بهجز متون تاریخی که به صورت مفصّل دربارۀ زندگی و شخصیّت اسکندر سخنگفتهاند، در چند اثر بهصورت نظم یا نثر، به داستان زندگی او پرداخته شده است. منظومههای داستانی نظامی، از حیث وجود شخصیّتهای قوی و ماندگار، برجستگی قابلتوجّهی دارند. در این پژوهش کوشش شدهاست، شناختی دقیقتر و جزئیتر از چهرۀ اسکندر، بهعنوان شخصیّت اصلی شرفنامه صورت گیرد و نیز شیوههای شخصیّتپردازی نظامی و چگونگی تحوّلیافتن اسکندر، بررسی و تحلیل شود. بدین منظور، از شخصیّت داستانی اسکندر که در مقام شخصیّت اصلی شرفنامه است، سخن خواهدرفت. یافتههای پژوهش نشان میدهند که نظامی برخلاف بسیاری از داستانپردازان کلاسیک، از روش نمایش غیرمستقیم بیشتر از تعریف مستقیم بهره برده است و روشهای مورد استفادۀ او در کار خود، روندی رو به پیشرفت داشته و الگوی شخصیّتپردازی کاملی را در منظومة شرفنامه نشانداده است.
Alexander the Great has been one of the most influential figures in the history and civilization of mankind. Apart from the historical texts that spoke about the life and personality of Alexander, in a few works, as a poem or prose, Alexander's story has been considered very much. The fictional collections of Nezami have the considerable prominence in the presence of strong and enduring characters. In this research, an attempt has been made to examine and to analyze Alexander's figure as the main character of the story in Sharafnameh and the ways of characterizing of Nezami and how Alexander evolves. The purpose of this research is to investigate the ways of characterization in Sharafnameh poem. For this purpose, the story of Alexander, who is the main character of Sharafnameh will be discussed. The research findings show that, unlike many classical storytellers, Nezami has benefited from the indirect methods more than the direct ones, and the methods used in his work are progressing and they have shown the most complete pattern of characterization in Sharafnemeh.
ملخص الجهاز:
در این پژوهش كوشش شدهاست، شناختی دقیقتر و جزئیتر از چهرۀ اسكندر، بهعنوان شخصیّت اصلی شرفنامه صورت گیرد و نیز شیوههای شخصیّتپردازی نظامی و چگونگی تحوّلیافتن اسکندر، بررسی و تحلیل شود.
یافتههای پژوهش نشان میدهند که نظامی برخلاف بسیاری از داستانپردازان کلاسیک، از روش نمایش غیرمستقیم بیشتر از تعریف مستقیم بهره برده است و روشهای مورد استفادۀ او در کار خود، روندی رو به پیشرفت داشته و الگوی شخصیّتپردازی کاملی را در منظومة شرفنامه نشانداده است.
در این پژوهش سعی شده است، برای شناخت دقیقتر و جزئیتر چهرۀ افسانهای اسكندر و عنصر شخصیّت و شخصیّتپردازی، رفتار، گفتار و كردار اسكندر و دیگر شخصیّتها دربارۀ او و همچنین دیدگاههای مؤلّفان آثار پدید آمده در پیوند با اسكندر (داستان اسكندر در شاهنامه، اسکندرنامۀ نظامی، آیینۀ اسكندری، خردنامۀ اسكندری و اسكندرنامه به روایت كالیستنس، داستان اسكندر در داراب نامه و اسکندرنامۀ منوچهر حكیم) بادقّت بررسی، طبقهبندی و سپس تحلیل شود.
مغازلة اسکندر {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (نظامی، 1386، ب: 397، ب 526-530) علاوه بر ویژگیهای فردی، شرایط روحی – روانی شخصیّتها نیز مورد دقّت نظامی بوده است؛ به عبارت دیگر، در داستانهای او لحن گفتار، مناسب شرایط روحی- روانی شخصیّت است؛ مثلاً وقتی قهرمان داستان خشمگین است، کلامش اوج میگیرد و هنگامیکه ناراحت است، اندوه از کلماتش میبارد.
بررسی القاب اسکندر در این منظومه نشان میدهد که نظامی کاملاً نسبت به ظرفیّت نامها در شخصیّتپردازی آگاه بوده و آنها را در راستای ویژگیهای فردی شخصیّتها به کار برده است.
پیدایش چنین موقعیتی در یک داستان، میتواند غیر عامدانه و به اقتضای حوادث داستان باشد؛ ولی در مورد نظامی، به نظر میرسد به الگویی برای شخصیّتپردازی مبّدل شده است و نشان از رویکرد آگاهانة او در پرداخت شخصیّتها دارد.