خلاصة:
واژهی "خود"یا "خویشتن" در دو حوزة دستور زبان فارسی و روانشناسی کاربرد فراوانی دارد. خود به همراه خویش و خویشتن در دستور زبان فارسی به عنوان ضمیر مشترک به کار میرود و در روانشناسی یونگ، خود مظهر "تمامیت" است. از آنجا که واژهی مذکور در نتیجهی منطقالطیر عطار نقش فراوان دارد و همچنین قابل تاویل بر مبنای نظریات روانشناختی یونگ است، در این مقاله تلاش بر آن است تا با رویکردی توصیفی – تحلیلی سیر تحول مفهومی آن براساس "فرایند فردیت" بررسی و تحلیل گردد. مطابق نتایج، در منطقالطیر دو نوع خود (خود سایهای و خود کهنالگویی) میتوان دریافت نمود که ناظر به دو جنبهی "جسم و روان" است. خود سایهای (ضمیر مشترک) در پایان منطقالطیر همانند سی مرغ تحول یافته است؛ زیرا احساس این همانی یا یکی شدن با الگوی اصلی (سیمرغ) را در انسان برمیانگیزاند و بدین وسیله واقعیت (تمامیت) را تحققپذیر میسازد. وحدتی که از نظر عطار و روانشناسی نوین نیمه تمام است نه کمال مطلق؛ زیرا کمال مطلق تنها در خداوند تحقق مییابد. هم از نظر یونگ و هم از نظر عطار هدف سیر فردانیت کمال نیست، بلکه کامل شدگی است. "خود" حاصل وحدت سی مرغ (خودآگاه یا خود سایهای) و سیمرغ (ناخودآگاه) است. عطار این مفاهیم فلسفی – عرفانی را در قالب تصاویر نمادین در منطقالطیر بازآفرینی نموده است. این فرایند (فردیت) سبب میشود تا آشفتگیها و نابسامانیهای ناشی از جدایی دو ساختار روان و جسم از بین برود.
Abstract The term "self" is frequently used in Persian grammar and psychology. Self (khod), the word "you" (kheesh) and the word "yourself" (Kheeshtan) are used as a common pronoun in Persian grammar; in the psychology of Jung self represents integrity. The word has a significant role in 'Attar's logic and can be analyzed based on Jung's psychological theories. In this paper, we analyze the process of conceptual development based on the "individuality process". .It is argued there are two types of self—shadow and archetypal self that can be seen in two aspects of "body and soul." The shadow (the common pronoun) is transformed at the end like the thirty birds, since this feeling of unity like Simorgh is aroused in human beings, thereby realizing reality (unity and integrity). The unity is incomplete according to 'Attar and modern psychology because absolute perfection is realized only in God, and Simorgh is only part of the "self" (collective unconscious), not all of it. For both Jung and 'Attar, the goal of individuality process is not perfection. "Self" is the result of the unification of the thirty birds (self-conscious or shadow) and Simorgh (unconscious). Attar has recreated these philosophical-mystical concepts in theform of symbolic images in Manṭiq-uṭ-Ṭayr..
ملخص الجهاز:
در باب منطق الطير عطار به عنوان يک اثر سمبوليک ، تفسيرها و تحليل هاي متعددي صورت گرفته است و اين تفسيرهاي گوناگون ، همان طورکه خود شاعر اشاره کرده است ، خاصيت شعر عطار است که با هر بار خواندن «بيشتر بخشد نصيب » و مخاطبان را «خوش تر آيد» و اين ، از ويژگيهاي آثار بزرگ ادبي است : ايــن کتــاب آرايـــش است ايام را خــاص را داده نصيــب و عـام را نظــم مــن خاصيتــي دارد عجيب زان کــه هر دم بيشتر بخشد نصيب گــر بسـي خوانــدن ميسر آيـــدت بيشکــي هــر بار خوشتــر آيدت (عطار،١٣٨٩ب : ٤٥٠٤-٤٥٠٧)١ از نظر يونگ ، «بين رمزپردازي عرفاني و دستاوردهاي روان شناسي، وجوه اشتراک و همساني، به ويژه در کهن الگوي تماميت يا «خويشتن » ديده ميشود» (٢٢٣ :١٩٥٩ ,Jung)؛ درنتيجه اين مقاله در راستاي کشف اين وجوه اشتراک و همساني ميان کهن الگوي خويشتن در روان شناسي يونگ و نمادهاي عرفاني عطار (سيمرغ نماد خويشتن ) به تجزيه و تحليل واژه ي خود، خويش و خويشتن در دو حوزه ي ادبيات عرفاني و روان شناسي يونگ ميپردازد.
١. پيشينه ي پژوهش در زمينه ي کاربرد کهن الگوها در آثار عطار مقالاتي چون : «قرائت کهن الگويي منطق الطير عطار» در مجله ي نثرپژوهي ادب فارسي از محمدي و همکاران (١٣٩٣)، مقاله ي «بررسي کهن الگوي سايه و انطباق آن با نفس در مثنويهاي عطار» در مجله ي ادبيات عرفاني و اسطوره شناختي از سعيد قشقايي (١٣٩٠) و مقاله ي «تحليل کهن الگويي الهينامه ي عطار (داستان زن صالحه ) براساس نظريات يونگ » از روزبهاني و پورمند (١٣٩٧) در مجله ي شعرپژوهي چاپ شده است .