خلاصة:
فلسفۀ تاریخ بحثی است که حدودا از قرن نوزدهم میلادی در دنیای غرب ظهور و افراد و جریانهای
متعددی را درگیر خود کرد. از جملۀ آنها کارل مارکا آلمانی، آغازگر جنبش های مارکسیستی
بود. این موضوع بعدها در کشورهای اسلامی نیز جایگاه خود را پیدا کرد. نخست، همگان می
پنداشتند که فلسفۀ تاریخ زادۀ اندیشۀ دنیای غرب است. اما نوشتههای ابن خلدون از سدۀ هشتم
هجری قمری این پندار را باطل کرد و سرآغاز نظریههای جدیدی در این حوزه شد. مسئلۀ اصلی
این مقاله بررسی سیر فلسفۀ تاریخ ابن خلدون، در مقام متفکری مسلمان و مارکا، در جایگاه
اندیشمند و جامعهشناسی غربی است تا با مقایسۀ آن دو از دیدگاههای آنها آگاهی یابیم. در این
مقاله برآنیم تا با استفاده از روش مطالعۀ موردی مبنی بر تجزیه و تحلیل مقایسه ای، ابتدا چگونگی
روند تاریخ را در نظر ابن خلدون و مارکا واکاوی کنیم. سپا با بررسی سیر تاریخی هرکدام آنها
را مقایسه کنیم. در نهایت، از این دو نظریه به تفسیر جامعی دست یابیم.
Philosophy of history is a debate that has emerged in the Western world since
the nineteenth century, involving many people and currents, including those of
Karl Marx of Germany, who initiated the Marxist movements.
This later became the case in Islamic countries. It was first assumed that
philosophy was a born-again philosophy of Western thought until Ibn Khaldun's
writings from the eighth century AH invalidated this notion and gave rise to
new theories in this field.
The main point of this article is to study the evolution of Ibn Khaldun's
philosophy of history as a Muslim thinker and Marx as a Western thinker and
sociologist to compare the two views on how the two philosophers of history
perceive these two thinkers.
In this paper, we will try to use the case study method of comparative analysis
first to see how Ibn Khaldun and Marx look at history and then to compare each
one's historical course and finally to give a comprehensive interpretation of this
theory.
ملخص الجهاز:
بررسی مقایسهای فلسفۀ تاریخ ابن خلدون با کارل مارکس معصومه خسروی زارگز چکیده فلسفۀ تاریخ بحثی است که حدوداً از قرن نوزدهم میلادی در دنیای غرب ظهور و افراد و جریانهای متعددی را درگیر خود کرد.
مسئلۀ اصلی این مقاله بررسی سیر فلسفۀ تاریخ ابن خلدون، در مقام متفکری مسلمان و مارکس، در جایگاه اندیشمند و جامعهشناسی غربی است تا با مقایسۀ آن دو از دیدگاههای آنها آگاهی یابیم.
در این مقاله برآنیم تا با استفاده از روش مطالعۀ موردی مبنی بر تجزیه و تحلیل مقایسهای، ابتدا چگونگی روند تاریخ را در نظر ابن خلدون و مارکس واکاوی کنیم.
بنابراین، ابتدا ابن خلدون و نظریهاش سپس کارل مارکس و دیدگاه مشهورش معرفی و در نهایت اندیشۀ فلسفی تاریخ این دو متفکر مقایسه و تحلیل میشود.
2. مقالۀ «مقایسۀ فلسفۀ علم تاریخ از دیدگاه ابن خلدون و استاد مطهری» (بهار و تابستان 1393): در این مقاله شباهتها و تفاوتهای نظریههای متفکران یادشده بررسی شده است.
همان طور که پیش از این گفتیم ابن خلدون در نخستین اندیشههای تاریخی خود دربارۀ انسان بحث میکند.
وی بعد از بسط این مباحث بیان کرده است که یک جامعه پس از گذار از دوران شکوه روبهزوال میگذارد و با شکست از حکومتی مقتدرتر از خود برای همیشه از صحنۀ تاریخ پاک میشود.
در پایانِ بحث از فلسفۀ تاریخ ابن خلدون باید یادآور شد، گاه گفته میشود که جامعهشناسان و انسانشناسان و دیگر پژوهشگران این حوزهها بسیاری از مسائل مرتبط با تغییرات اجتماعی را نادیده میگیرند.
مارکس نیز مانند ابن خلدون در آغاز نظریههای خود از انسان سخن گفته است.