خلاصة:
هدف اصلی این مقاله تبیین نابسندگی و دشواریهای نظریهی عصبفلسفه، در ترسیم چارچوب محیطهای یاددهی - یادگیری و پیشنهاد بدیلی برای رفع این دشواریهاست. بنابراین نخست چشمانداز نظریهی عصبفلسفه به محیطهای یاددهی - یادگیری مورد بررسی و نقد قرار گرفته است، آنگاه با ابتنای بر رویکرد عصبپدیدارشناسی وارلا و با نظر به دیدگاه انتگرال، محیط یاددهی - یادگیری کلنما پیشنهاد شده است. مهمترین ویژگیهای این رویکرد در محیطهای یادگیری عبارتاند از: نگرش کلنگر و یکپارچه به حیات پیچیدهی آدمی، درنظرگرفتن روابط علّی و متعامد ذهن، بدن و محیط یادگیری و توجه همزمان به عین و ذهن و همهی لایههای پیدا و پنهان آن، با بهکارگیری تلفیقی روششناسیهای اول و سوم شخص در خصوص مؤلفههای اساسی محیطهای مذکور یعنی تدریس، ارتباط معلم و یادگیرنده، ارزشیابی و برنامه درسی به عنوان یک کل یکپارچه.
The main objective of this paper is to explain the difficulties and insufficiency of neuro-philosophy to delineate the framework of teaching-learning environments, and suggest an alternative to these difficulties. Therefore, firstly, the perspective of the neuro-philosophy to teaching-learning environments have been examined and criticized. Then, we have proposed a holographic teaching-learning environment based on the Varela’s neuro-phenomenology of education and inspired by the integral theory. The most important features of this approach to learning environments are: holographic attitudes towards human complicated life, simultaneous attention to the object and the subject and all its explicit and implicit layers by integrating the first and the third person methodologies into the essential components of these environments, namely teaching, teacher-learner communication, evaluation, and curriculum as an integrated whole.
ملخص الجهاز:
دعوي حوزه هاي مطالعاتي ذهن براي حل مسائل فلسفي و تعليم و تربيت به کمک رويکردهاي سوم شخص ، همچون عصب فلسفه ٧ که در ماترياليسم حذف گراي ٨ پل و پاتريشيا چرچلند٩ ميتوان مشاهده نمود، اين است که امکان شناخت موضوعات و پيدا کردن راه حل براي مسائل مطرح شده ، با تقليل هستيشناختي اين مسائل به رخدادهاي مغزي امکان پذير است (اگرچه هري برودي فيلسوف رئاليست و فيلسوفان ديگري مانند او قائلند که در ادراک امور غيرمادي نيز حضور دارند).
با نظر به مباحث فوق ، استدلال هاي ذيل چرايي تصوير مضيق و تقليل گرايانه ي رويکردهاي سوم شخص به ذهن مانند عصب فلسفه و برخي ديدگاه ها در حوزه ي عصب تربيت به مقوله ي يادگيري، تربيت و محيط هاي مرتبط به آن را به تصوير ميکشند: استدلال اول ؛ برهان درون نگري با تأملي درون نگر ميتوان دريافت که علاوه بر تجربياتي که در گفتار و رفتار ظاهر ميشوند و قابل بررسي از زاويه سوم شخص هستند، انسان داراي حيات آگاهانه ي ذهني و کيفيات نفساني از تفکر، حافظه ، تخيل و عواطف گرفته تا ميل و اختيار و اراده و آگاهي است که با علم حضوري ادراک ميشوند و جنبه پديداري دارند (سرل ، ۱۳۹۲، ص .
Innovations in learning: New environments for education, (Edited by: L.
The Concept of Development the Brain: A new natural science for learning and education.
Research and Evaluation in Education and Psychology, 2nd Edition, New Delhi: Sage Publications Ltd.
Understanding the Brain: Towards a New Learning Science.
Understanding the Brain: Brith of a New Learning Science.