ملخص الجهاز:
"مثلا اگر یک دختر و پسر جوان تصمیم بگیرند که عاشق یکدیگر شوند،احتمال توفیقشان زیاداست اما امکان دارد با شکلگیری رابطۀ دوستانه بین آندو،اتفاقاتی بیفتد و شرایطی بر ماجرایدوستانۀآنها تحمیل شود که نگذارد این رابطه به تعالی دلخواه برسد و صورتی پیدا کند که بتوان(به تصویر صفحه مراجعه شود) نام عشق بر آن نهاد.
فقط در این صورتاست که عشق،بدون حرمان و پشیمانی بعدی رخ میدهد،چرا که عاشق هیچ تردیدی در پاکی نیچه،عطف توجه به قدرت در هر تصمیم واقدامی را ذاتی انسان میداند و ازاینرومردی را که نتواند زن دلداده را به خودجذب و وابسته کند،مستحق بیزاری زن میداند زیرا رفتاری برخلاف غریزه و قابلیتمرد است و سزای چنین رفتاری،جز ابرازنفرت و بیزاری نیست (به تصویر صفحه مراجعه شود)و تعالی معشوق ندارد و یقین میداند که با تسلیم خود به معشوق،گامی قطعی برای پیوستگیدائم با معشوق برداشته است.
هرچند که شرط لازم برای آنکه بتوان مردی را دلخواه زنیتلقی کرد،همین پذیرش طبیعی لازم است و ازاینرو،وقتی زنی مردی را میپسندد،در دلش شکیپدید میآید که آیا او همان مردیست که در رویاها و آرزوها به دنبالش میگشته؟اگر آن مردایدهآل نیست،تا چه حد به او نزدیک است؟مبادا بکلی اشتباه کرده و هیچ خصوصیت مشترکیبا مرد دلخواهش ندارد؟و به این سلسله تردیدها چندان افزوده میشود که زن ترجیح میدهد به او نیندیشد.
ممکن است گفته شود که مردان این قصهها،برای همۀ زنان چندان جذاب و جالب هستند کهدلسپردن به آنها محتاج خصوصیت ویژهای برای زن نیست و گام نهادن در راه عشق آنها جاییبرای تردید در دل هیچ زنی باقی نمیگذارد."