خلاصة:
مطرح شدن دکترین اوباما روابط خارجی آمریکا را دگرگون ساخت. کیی از عرصه هایی که این دگرگونی به خوبی در آن قابل رویت است، رویکرد آمریکا نسبت به نحوه مبارزه با تروریسم تکفیری است. به منظور تجزیه وتحلیل چگونگی این دگرگونی، این نوشتار به بررسی پیامدهای دکترین اوباما برای سرکوب داعش در سوریه م یپردازد.
تلاش بر آن است تا نشان داده شود که دکترین اوباما باعث شد تا آمریکا راهبرد دخالت مستقیم نظامی بر علیه تروریسم تکفیری را که در زمان بوش پسر اتخاذ شده بود کنار گذاشته و به گزینه جنگ نیابتی و یا به عبارت دیگر دخالت غیر مستقیم متوسل گردد. بر اساس این راهبرد نوین دولت آمریکا بار اصلی سرکوب گرو ههای تروریستی تکفیری را بر عهده متحدین محلی خود م یگذاشت و خود عمدتا به پشتیبانی از تلاش های آنها اکتفا میکرد.
هدف آن بود که این رو کیرد ضمن شکست دشمن، آمریکا را از تحمل هزینه های سنگین جانی و مالی جنگ نیز مصون بدارد. نظر به برچیده شدن بخش اعظم دستگاه خلافت از خاک سوریه در دوران تصدی اوباما با هزینه های جانی و مالی اندک، می توان اینگونه نتیجه گرفت که این استراتژی با توفیق قابل قبولی در سوریه روب هرو شد.
به همین علت دونالد ترامپ جانشین اوباما نیز ب ههمین راهبرد در سوریه پایبند مانده است.
The emergence of the Obama doctrine helped transform US foreign policy. One of the areas where it had the most impact was the American approach to dealing with the threat of Jihadi terrorism. This article examines the ramification of Obama doctrine for the fight against terrorism by focusing on the American campaign against ISIL in Syria. It argues that the Obama doctrine led Washington to discard the Bush era military strategy of large-scale direct military intervention, which was costly in both blood and treasure, in favor of a proxy warfare strategy that minimized such costs. In Syria, this approach led the US to ally with Syrian Kurds against ISIL. It proved successful in dealing a mortal blow to ISIL with minimal costs leading the Trump administration to adopt the same approach.
ملخص الجهاز:
تلاش بر آن است تا نشان داده شود که دکترين اوباما باعث شد تا آمريکا راهبرد دخالت مستقيم نظامي بر عليه تروريسم تکفيري را که در زمان بوش پسر اتخاذ شده بود کنار گذاشته و به گزينه جنگ نيابتي و يا به عبارت ديگر دخالت غير مستقيم متوسل گردد.
اين تغيير فاحش در استراتژي آمريکا براي مواجه با تروريسم تکفيري سوالات بسياري را برمي انگيزد؛ مانند اينکه چه عواملي سبب شد دولت اوباما راهبرد دولت قبل را مورد تجديد نظر قرار دهد؟ عناصر و مولفه هاي استراتژي جديد کدام بودند؟ و اين استراتژي نوين تا چه حد در عمل با موفقيت روبه رو شد؟ اين نوشتار تلاش مي کند نشان دهد علت اصلي تجديدنظر اوباما در رويکرد دولت بوش پسر از يکسو تغيير اولويت هاي آمريکا در دوران صدارت اوباما و از سوي ديگر شکست استراتژي پيشين علي رغم تحمل تلفات جاني سنگين و تقبل هزارها ميليارد دلار هزينه بود.
اين بدان معني است که از ديدگاه اوباما مبارزه با تروريسم در خاورميانه ديگر نمي بايست دغدغه نخست سياست خارجي آمريکا باشد و دولت او بايد تلاش مي کرد تا در حد امکان کشور را از درگير شدن در مناقشات اين منطقه بحران زده به دور نگاه دارد (٢٠١٦ :Goldberg).
گزينش کردها به عنوان عامل نيابتي از اوايل سال ٢٠١٥ پيروزي کردها دولت اوباما را به اين سمت سوق داد که وارد مذاکره با سازمان هاي سياسي - نظامي کرد مستقر در مناطق کردنشين شمال سوريه گردد؛ تا زمينه را براي يک همکاري سازمان يافته و بلندمدت با آنها بر عليه داعش فراهم کند (٢٠١٥ :Mason).