خلاصة:
«اسقاط حق» فقط مربوط به آن دسته از حقّ النّاسی است که بهعلت وجود رُکنِ «مَن علیه الحقّ» در آن مطالبهشدنی هستند و ادلۀ شرعیۀ مورد استناد در «قاعدۀ اسقاط حق» نیز که عموماً با تعبیر «عفو و تصدق» وارد شدهاند، فقط بر چنین اسقاطی دلالت دارند. اسقاط چون از انشاییات است به «حقوق فعلی» تعلق میگیرد، نه به حقوق آتی (فرضی و تقدیری) وگرنه اسقاطِ حقیقی نیست و در سقوط حق تأثیری ندارد، بلکه صِرفاً «وعد و عهد» بر ترک برخی اعمال جایز یا بر ترک برخی اسباب شرعیه خواهد بود که «اخبار» بهشمار میآیند، نه إنشاء و حداکثر تأثیرشان بر فرض مشروعیت «وجوب تکلیفیِ» انجاز و ایفاست. بنابراین مواردی مانند حق ولایت، حق حضانت، حق طلاق، حق رجوع، حق حیازت مباحات و امثال آن اسقاطپذیر نیستند. این تحقیق با روش کتابخانهای انجام گرفته است.
“Waiver of right” relates only to those public rights that are demandable for enjoying the element of “who has the right” and the legal reasons referred to for “the rule of waiver of right” that are generally expressed with the phrase “remission and forgiveness” are only applied to this waiver. Since the waiver of right relates to inshaiyyat (constructions) it belongs to the “current rights” but not to the future rights (putative or predestined rights), otherwise it is not a true waiver and has no effect in waivering the right. Promise and pledge are permissible only for stopping some acts or legal reasons that are considered to be “Ikhbar” but not “Insha ” and their outmost effects- if lawful- are “the prescriptive obligation” of injaz and ifa. Therefore, the rights of guardianship, fostering, divorce, revocation of divorce, possession of the rights or properties belonging to no particular person (mobahat) and like this cannot be waived.
ملخص الجهاز:
com مقدمه يکي از مباحث مرتبط با حق الناس ، بحث «اسقاط حق » است که در قرآن و سنت از آن ، به «عفو و تصدق » تعبير شده ، حال آيا صحت اسقاط فقط در صورتي است که مصداق عفو و تصدق باشد؟ آيا مي توان با توجه به مـوارد مصـرح در قـرآن و سـنت بـراي اسـقاط حـق «عناصر معيني» را استخراج کرد؟ آيا استعمال اسقاط در تعهد بر «ترک اعمـال جـايز» نظيـر حضانت و ولايت يا تعهد بر «ترک اسباب شرعيه » نظير طـلاق ، رجـوع ، حيـازت و غيـره ، استعمال حقيقي است يا مجازي؟ آيا اسقاط فقط در حقوق فعلي و مطالبه شـدني کـه داراي رکن «من عليه الحق » است ، صادق خواهد بود يا در مـورد حقـوق فرضـي و تقـديري کـه شخص در آينده واجد آن مي شود نيز صدق مي کند؟ آيا «وعد و عهد بر اسقاط » نيـز شـرعا صحيح و مؤثر است و تأثيري در سقوط حق دارد؟ پاسخ بـه ايـن گونـه سـؤالات ، بررسـي تحليلي ماهيت اسقاط حق و آثار مترتب بر آن را مي طلبد.