خلاصة:
پژوهش حاضر به بررسی مفهومسازی استعاری خشم در یکی از آثار حماسی ارزشمند زبان فارسی بر اساس الگوی شناختی کووچش میپردازد. دادههای این پژوهش از پیکرۀ کلامی داستان منظوم هفتخوان رستم و نیز نگارههای مرتبط با آن استخراج گردید. ابتدا، حوزههای مبدأ بهکاررفته در متن بر اساس الگوی سهگانۀ خشم مشخص شد و سپس میزان کاربرد استعارههای کلامی در سطح تصویر، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این بررسی نشان داد که اولاً انواع سهگانۀ استعاره شامل استعارۀ شاخص آتش، استعارههای اصلی شامل مفاهیم حیوان/خوی وحشی، جنون، آسیب و بار و نیز استعارههای عام در پیکرۀ مورد نظر مشاهده شد. همچنین از میان حوزههای مبدأ بهکاررفته، مفاهیم آتش، خوی وحشی و استعارۀ عام «پیروزی بالا است»، استعارههای مشترک دو سطح کلام و تصویر بودند. در نهایت، بررسی سناریوی نمونۀ اعلای خشم در پیکرۀ مورد بررسی، فقدان مرحلۀ کنترل خشم را نشان داد که میتواند بیانگر این مطلب باشد که هرچه میزان و شدّت خشم بیشتر باشد، احتمال وقوع این مرحله کمتر است.
The present research aims at the metaphorical conceptualization of ‘anger’ in one of the most valuable epic works of Persian based on the cognitive pattern proposed byKovecses. The data wereextracted from the corpus under study as well as from the related drawings. In thefirst stage, the target domains were identified and then they were classified into three categories of anger metaphors. Then, the pictures were investigated regarding the degree of correspondence between verbal and pictorial levels. The results showed metaphors of three types of central (fire), principal (insanity, dangerous animals, burden, trespassing) as well as minor metaphors.Moreover, metaphorical concepts of ‘fire’, ‘dangerous animals/nature’ as well as the orientational metaphors of ‘victory/failure is up/down’ were common in verbal and pictorial corpus. Finally, the analysis prototype scenario revealed the absence of an "anger control" phase, which could indicate that the greater the degree of anger is, the less likely anger control may occur.
ملخص الجهاز:
حال با توجه به تظاهر خشم به عنوان احساس غالب در صحنه هاي نبرد در شاهنامه ، وجود نگاره هاي مرتبط با صحنه هاي فوق و نيز از آنجا که در چارچوب شناختي ، اساس استعارٔە مفهومي بر اين فرض استوار است که نظام مفهومي ذهن انسان اساسا استعاري و مجازي است ، استعاره علاوه بر نمود کلامي ميتواند در سطح ساير نظام هاي نشانه شناسي، از جمله اسطوره ها، مجسمه سازي، معماري، نقاشي و سينما و...
multimodal metaphors پنج احساس غم ، شادي، خشم ، ترس و عشق و طبقه بندي آن ها بر اساس حوزه هاي مبد) به کاررفته و مقايسۀ آن ها در دو زبان فوق ، دريافتند که در ميان اين احساسات ، خشم ، از بيشترين ميزان همگاني بودن برخوردار است و در مقابل ، غم ، کمترين ميزان همگاني بودن را داشته ، بيشتر به سمت فرهنگ محوري گرايش دارد.
مطالعۀ حاضر از اين جهت از پژوهش هاي يادشده متمايز است که الگوي استعاري خشم را هم زمان در سطح کلام و در سطح تصاوير و نگاره هاي مبتني بر کلام در بخشي از پيکرٔە شاهنامه مورد بررسي قرار ميدهد و تا آنجا که نگارندگان تحقيق کرده اند، در نوع خود جديد بوده ، براي اولين بار انجام ميشود.
داده هاي اين مطالعه شامل استعاره هاي مفهومي حوزٔە خشم بود که از داستان هفت خوان رستم از شاهنامۀ فردوسي جمع آوري و سپس با توجه به حوزه هاي مبد) به کاررفته در قالب الگوي استعاري کووچش طبقه بندي و نام نگاشت ها مشخص شد.