خلاصة:
هفت لشکر در قالب مثنوی، داستانی است حماسی که در سدههای 12 و 13 (هـ. ق) سروده شده است. چون صفحة آغاز و انجام آن افتاده است، اطلاعی دربارة شاعر آن در دست نیست؛ گویا سراینده از مردم شبه قارّة هند بوده است. با توجه به مشخصههای سبکی و نسخهشناسی، این اثر دارای ویژگیهای سبک دورة صفوی است. این مثنوی، روایت منظومی از داستانی است که در طومارهای نقّالی با نام «هفتلشکر» آمده است. بخش اعظم و قابل ملاحظهای از این مثنوی، به داستان برزو و فرزندش تمور یا تیمور که قصد بر تخت نشاندن برزو را بجای کیخسرو دارد، اختصاص یافته است. چنین مینماید که شاعر در سرودن این مثنوی، به شاهنامة فردوسی بسیار نظر داشته، اما اشعار، سست و نااستوار است و گاه وزن مختل میشود. سراینده، بزم و حماسه را در صحنهپردازیهای بزمی و رزمی بکار میگیرد. مقالة حاضر به روش اسنادی و کتابخانهای بر روی تنها نسخة برجا مانده از مثنوی هفتلشکر انجام شده و آن را از نظر سبکشناسی مورد بررسی قرار داده و به حیطههای سبکی اثر از جهت زبانی، محتوایی و ادبی پرداخته است.
Haft Lashkar in the form of Masnavi is an epic tale which was composed in the twelveth and thirteenth centuries. Since its first and last pages had been omitted, there is no information available about its author, yet it is assumed that its composer could have come from the Indian subcontinent. In view of its’ stylistics features and according to manuscripts studies criteria this work enjoys the characteristics of the style common in the Safavid era. This Masnavi is a verse narrative of a tale which appeared in the naqqali scrolls under the name of Haft Lashkar. The most considerable part of this Masnavi is devoted to the tale of Borzu and his son Tamur or Taymur who intends to place Borzu on the throne instead of Kaykhosrow. It appears that in composing this Masnavi, its composer had looked up to Shahnameh to a great extent but the poems are weak and unstable and at times meter is not respected. The composer employs feast and epic in feast and combat scenes. Applying documentary and library approach to the only copy left from the Haft Lashkar Masnavi, this research aims to assess it in terms of stylistics which involves examination of the every aspect of the language, its content and usage of literary devices.
ملخص الجهاز:
هفت لشکر برخلاف شاهنامه و دیگر مثنویهای داستانی، به دلیل فقدان آغاز و انجام نسخه ، مقدمه ای مستقل ندارد و حضور شاعر در سراسر متن چندان آشکار نیست و به همین دلیل مطلب زیادی دربارۀ جهان بینی و اندیشه های او به دست نمیآید، اما میتوان به چندین مورد اشاره کرد: برخلاف فردوسی که در جایجای نامۀ باستان ، زنان را ستوده و از دلاوری و هوشیاری زنان ، به ویژه زنان ایران ، وفاداری کامل و فداکاری، راه نمایی مردان جنگاور و تکاور و خردمندی و محجوب و باحیا بودن آن ها یاد کرده است (رنجبر، ١٣٧٩ : ١٦٧ – ١٧٠)، ناظم هفت لشکر چندین بار از زبان شخصیت های داستان ، زنان را نکوهش کرده و آنان را بیوفا، رازنادار، حاسد و کم خرد دانسته است که بازتابی از اندیشه های زن ستیزانۀ گذشتۀ فرهنگی- تـاریخی ایـران از جمله عصر صفوی است (آیدنلو، ١٣٩٤: ٣٢).