خلاصة:
تولید علم دینی و علوم انسانی اسلامی نیازمند تعریف یک دستگاه معرفتی استنتاجی است تا بتواند با دریافت دادههای توصیفی از منابع دینی، نظریهها را که بیانگر رابطه معنادار میان مولفههای مختلف هستند با روش موجّه تولید کند. پارادایم شبکهای تلاشی برای ارائه نظاممند اصول موضوعه و روش استنتاج برای شکلگیری این دستگاه معرفتی است.
قلب این دستگاه معرفتی، «خصلت شبکهای بودن هستی» است که از آن، هستیشناسی شبکهای، انسانشناسی شبکهای، معرفتشناسی شبکهای، روششناسی شبکهای، ارزششناسی شبکهای، جامعه و تاریخشناسی شبکهای و دینشناسی شبکهای استخراج شده است. اثر این پسوند «شبکهای» در «لزوم تشخیص و تعیین معادله حرکت در مقیاس کلان هستی در توصیفها و تجویزها» است.
این پارادایم، رقیب پارادایمهای سهگانه (اثباتگرایی، تفسیری و انتقادی) رایج در علوم انسانی است که در این مقاله به صورت تطبیقی با آنها مورد بررسی قرار گرفته است.
In order to produce religious knowledge and Islamic humanities, one is to define an apparatus of deductive cognition; one is thus able to infer descriptive data from the religious resources and to plausibly develop theories that reveal the meaningful relations among various constituents. Web paradigm is an attempt to propose a systematic postulates and method of deduction for the development of such a cognitive apparatus. The core characteristic of such a cognitive apparatus is “the web-like feature of existence”, from which web-like ontology, web-like humanities, web-like epistemology, web-like methodology, web-like axiology, web-like society and historiology, and web-like theology might be inferred. The outcome of the modifying “web-like” is in “the requirement of distinguishing and determining the equation of going forward in the large scale of existence in the course of descriptions and prescriptions.” This paradigm is a rival to the three ones of (positivism, interpretation, and criticism) prevailing in humanities examined comparatively in this article.
ملخص الجهاز:
مرحله دو) توجه به عدم کفایت مباحث مطرح شده در فضای موجود در مورد مبانی علوم انسانی اسلامی (که صرفاً سبدی از مباحث را درباره هستیشناسی، انسانشناسی، معرفتشناسی، روششناسی، ارزششناسی، ارائه کرده است)، برای شکلگیری دستگاه استنتاجیِ تولید علم دینی، و نیاز به حلقه وصل میان این محورها، بهطوری که بتواند سرپُل ارتباطی با حکمت عملی باشد.
روشها، تعیین چگونگی انجام یک کار (تنظیم یک حرکت و تغییر) هستند و تحت علل، مقومات و عوارض مذکور (معادله حرکت) قرار دارند و فقط با تعریف آنها میتوان به واقعیت دست یافت و چون واقعیت شبکهای است، لذا باید این چگونگی در مقیاس شبکه هستی محاسبه و تعریف شود (خصلت نیاز به روش شبکهای).
نتیجه3: با نگرش شبکهای به دین و گزارههای دین و استفاده از روش شبکهای برای فهم آنها در مقیاس کلان هستی، میتوان معادله حرکتهای انسان برای دستیابی به رشد را تعیین کرد (تولید علم دینی و علوم انسانی اسلامی).
در جدول زیر عناصر هشتگانه پارادایم که در فضای فلسفه علم مطرح است، بهصورت تطبیقی ارائه شده است (ایمان، 1388، ص41-115) : (به تصویر صفحه رجوع شود) (به تصویر صفحه رجوع شود) (به تصویر صفحه رجوع شود) روش تحقیق موجّه در پارادایم شبکهای بر اساس «پارادایم شبکهای»، چه روش تحقیقی موجه و معتبر است؟ اگر «هستی» شبکهای است، آنگاه برای کشف آثار منجر به تغییر در موجودات (عملکرد تحقیق و هدف تحقیقات) به ابزار «لایهبرداری» از موجودات و کشف روابط موجودات نیاز است.