خلاصة:
هدف پژوهش حاضر شناسایی راهبردهای آموزش کارآفرینان جوان در دوره دبیرستان بوده و برای انجام آن از روش پژوهش کیفی با رویکرد نظریه داده بنیاد استفاده شده است. جامعه پژوهش حاضر صاحبنظران حوزه آموزش کارآفرینی بودند. نمونهگیری به روش نمونهگیری در دسترس و روش نمونهگیری گلوله برفی انجام شده است. به همین منظور 22 نفر مورد مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته قرار گرفتند. برای تحلیل دادهها، از سیستم کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شده است. یافتهها نشان دادند که برای آموزش کارآفرینان جوان در دوره دبیرستان باید به دو راهبرد درون-سازمانی آموزش کارآفرینی و راهبرد برون-سازمانی آموزش کارآفرینی توجه شود. راهبرد درون-سازمانی آموزش کارآفرینی شامل تدوین برنامهدرسی پرورش-محور و پیوسته، مدیریت استعداد دانشآموزان و توانمندسازی کادر مدرسه با تمرکز بر معلم است. راهبرد برون-سازمانی آموزش کارآفرینی شامل فرهنگسازی، خلق محیط نهادی حمایتگر و نیازسنجی ملی و فراملی است. به طور خلاصه، آموزش کارآفرینی یک اکوسیستم است و در هنگام تدوین راهبردهای آموزش کارآفرینی به دانش آموزان باید هم به محیط درون نظام آموزشی و هم محیط بیرون نظام آموزشی توجه کرد. با توجه به یافتهها، به منظور ارتقای آموزش کارآفرینی پیشنهاد میشود که آموزش کارآفرینی در همه سطوح مستقر شود، از روشهای تدریس فعال استفاده شود، در کنار مشاورههای تحصیلی مشاوره کارآفرینی هم انجام شود، از معلمان شایسته کارآفرینی بهره گرفته شود، دولت از دانش آموزان کارآفرین حمایت کند و آموزش کارآفرینی عمدتا متمرکز بر دانش آموزانی باشد که روحیه کارآفرینی دارند.
With the aim of helping to improve the teaching of entrepreneurship in high schools, this study set out to identify appropriate teaching strategies. A selective group of 22 experts in the area of teaching entrepreneurship was extensively interviewed. The interviews were semi-structured and the data collected from them were coded using an open, axial, and selective coding system. Results show that two teaching strategies are needed in this area: an external and an internal strategy. The latter emphasizes planning a training-based curriculum, managing students’ potentials, and enabling school staff, especially teachers; while the former focuses on acculturation, creation of supportive environments, and needs assessment at both national and international levels. In other words, teaching entrepreneurship requires an ecosystem consisting of the educational organization’s both internal and external environments. It is suggested that entrepreneurship be taught across all levels using the active method of teaching, competent teachers hired, and student entrepreneurs supported by the government.
ملخص الجهاز:
راهبرد درون -سازماني آموزش کارآفريني شامل تدوين برنامه درسي پرورش -محور و پيوسته ، مديريت استعداد دانش آموزان و توانمندسازي کادر مدرسه با تمرکز بر معلم است .
دِوِچي و سيکولا-لينو (٢٠١٨) در پژوهش خود به اين نتيجه رسيدند که ارائه آموزشهاي ضمن خدمت به معلمان و روشهاي تدريس حل مسئله از راهبردهاي مناسب براي ارتقاي آموزش کارآفريني در مدرسه است .
اجينکونيه و چوکووان (٢٠١٤) با بررسي نظرات معلمان درس اقتصاد در مقطع متوسطه به اين نتيجه رسيدند که راهبردهاي مناسب براي بهبود آموزش کارآفريني به دانش آموزان عبارت اند از: ارائه آموزش کارآفريني در همه سطوح آموزشي، بهره گيري از معلمان شايسته ، تدوين منابع همچون کتابهاي درسي و استقرار آزمايشگاهها، دعوت از کارآفرينان موفق براي تعامل با دانش آموزان ، بازديد دانش آموزان از محيطهاي کسب و کار و حمايت مالي دولت از دانش آموزاني که قصد راه اندازي کسب و کار دارند.
» علاوه بر راهبردهاي درون -سازماني آموزش کارآفريني، مصاحبه شوندگان باور داشتند که بازيگران بيرون از محيط آموزش و پرورش نيز در ترغيب و تشويق دانش آموزان به سمت کارآفريني نقش دارند و بايد هنگام آموزش کارآفريني مورد توجه قرار گيرند، در غيراين صورت تلاشهاي صورت گرفته در اين زمينه بي نتيجه خواهند ماند.
سبزه (١٣٩٤) در پژوهش خود به اين نتيجه رسيد که برنامه درسي مبتني بر شايستگي يکي از راهبردهاي آموزش کارآفريني به کودکان پيش از دبستان است .
سبزه (١٣٩٤) در پژوهش خود به اين نتيجه رسيد که برنامه درسي مبتني بر شايستگي يکي از راهبردهاي آموزش کارآفريني به کودکان پيش از دبستان است .
Journal of Entrepreneurship Education, 11, 75-86.