ملخص الجهاز:
"باری واقع این داستان بشرح زیر است: روستائی گندمی بار الاغ خود کرده شباهنگ شهر کند،اتفاقا دیرگاه بکاروانسرای عرض راه رسد،وقتی رسد که درب سرا از داخل بسته شده و باز کردن آن با اوضاع آشفته آنزمان آسان نبوده.
سپس دستور میدهد شرحی بعنوان خطاب عمومی مینویسند(ایها الناس)الاغ این مرد با بار آن در آن محل ربوده شده شما قبل از اینکه حاج فرهاد میرزا اقدام کند زحمت بکشید مال او را پیدا کرده باو بدهید،امضا و مهر کرده باو میدهد و میگوید این کاغذ مرا بر در همان کاروانسرا بچسبان و کنار آن بایست و مفاد آنرا جار بزن و مردم را صدا کن بیایند کاغذ مرا بخوانند در اینصورت مال تو را پیدا کرده بتو خواهند داد.
و اما شرح دو قران که حاج فرهاد میرزا از او گرفته بدین قرار است: آن مرد پس از مراجعت که گزارش امر را عرض میکند میگوید من چون دیدم آنها کاملا مرعوب شدهاند دو قران هم بعنوان خسارت رفت و آمد شهر از آنها گرفتم."