ملخص الجهاز:
"چه چیزی به تجربهء خواندن شعری خاص ارزش میبخشد؟چگونه این تجربه بهتر از آن یکی است؟چرا این تابلو نقاشی بر آن یکی برتری دارد؟أبه چه شیوههائی باید به موسیقی گوش کنیم تا به ارزشمندترین آنات دست یابیم؟چرا یک عقیده در باب آثار هنری به خوبی دیگری نیست؟ پرسشهایی بنیادین وجود دارد که نقد لازم است به آنها پاسخ گوید،به علاوهء سؤالهائی مقدماتی از این قبیل: یک تابلو،یک شعر،یک قطعهء موسیقی چیست؟ چگونه میتوان تجربهها را به هم سنجید؟ارزش چه چیزی است...
مطابق همین نتیجه ممکن است هیچ اقدامی در جهت این استنتاج که اشیاء بسیار پیچیده،همچون تصاویر نقاشی،واکنشهای گوناگون باز هم بیشتری را بر خواهند انگیخت ناموجه به نظر نیاید،نتیجهای که برای هر نظریهء نقد بسیار نابهنجار است،زیرا چنین مینماید که میخواهد مسئلهء اولیه را در جهتی معکوس حلوفصل کند:«چگونه میتوان تجربهها را با یکدیگر سنجید؟»که هر نظریهای از این دست،اگر قرار باشد مسائل بنیادین دیگری دربارهء ارزش(به نحو رضایتبخشی)بررسی شود،باید آن را حلوفصل کند.
آیا در میان اینها یک نوع از تجربه وجود دارد که به همان اندازه با تجاربی که ظهور چندانی ندارند متفاوت باشد که فرضا حسادت با یاد آوردن و محاسبهء ریاضی با گیلاس خوردن؟و چه درجهای از تفاوت بدان تشخص و تمایز میبخشد؟این شیوهء سؤال کردن را کنار بگذارید،چون فی الواقع سؤالی نیست که آسان بتوان به آن پاسخ گفت.
»12مثال دیگری نقل میکنیم که شدت وحدتش کمتر است ولی باز این دلالت ضمنی را به همراه دارد که تجارب زیباشناختی از نوع منحصربهفردند و ارزش آنها از نوع ارزشهای دیگر نیست:«ماهیت آن13نباید بخشی و یا حتی نسخهای از جهان واقع(به مفهوم رایج مستفاد از این عبارت)بلکه باید جهانی فی نفسه مستقل،کامل و خودمختار باشد."