ملخص الجهاز:
"او معتقد بود که انسان از مابعد الطبیعه بینیاز نیست،و از تئاتر خود انتظار داشت با استفاده از جادوی شعر،توهم،استعاره و رؤیا طعم مابعد الطبیعه را به انسان مادی شده و منطقی بچشاند،و در این راه تحمیل و القای هیچ شدت عملی، چه عاطفی و چه عقلانی،بر تماشاگر دریغ نمیکرد.
اشاره به موسیقی، رقص،پانتومیم و ادا و اصولهای رایج در اینجا زاید است،چون مسلم است که تئاتر موردنظر من حرکات، هارمونی و ضربآهنگ را به کار میگیرد،اما به شرط آن که عناصر ذکر شده به کانون بیان ما مربوط و متصل باشند،نه آنکه هنرهای دیگر مورد بهرهبرداری قرار گیرند.
همچنین منظور این نیست که حرکات معمولی و عواطف معمولی در تئاتر کاربردی ندارند،بلکه میتوان گفت این عوامل همچون سکوی پرتاب عمل میکنند همانگونه که مثلا ما طنز را برای انحراف ذهن به کار میگیریم تا خندههای مبتذل را به زمینهای منطقی و معقول بازپس رانیم.
باتوجه به آنچه گفته شد،میتوان دید که این زبان برهنه(نه بالقوه که بالفعل)یعنی تئاتر،که به قوانین و اصول اولیهء انسان بسیار نزدیکاست،و نیروی خود را به زبان شاعرانه بیان میکند،باید اجازه داشته باشد تا با استفاده از جاذبههای عصبی انسان از محدودههای هنر و گفتار روزمره سربپیچد تا بتواند به شکلی جادویی، یعنی با نوعی خلاقیت تام،عمل کند.
اشیا،صورتکها،وسایل صحنه آدمکها،صورتکهای عظیم،اشیایی با ابعاد عجیب، که با همان حرمتی در صحنه ظاهر میشوند که تصاویر کلامی،و هر تصویر و حالتی را به صورتی روشن و شاخص مورد تأکید قرار میدهند-با این تذکر که اشیایی با شکل و شمایل معمولی را باید کنار گذاشت و پنهان کرد."