ملخص الجهاز:
"اینهمه بیخبری چه برازندهء تو است!؟ حکیم با کمال خونسردی نگاهی حکیمانهایرا درانداخته با انگشت شراب آلود خویش اشاره کرده چنین گفت: لب جوی و لب جام و لب یار و لب کشت گر میسر شود این چار به از هشت بهشت برادر که پریشانتر از پریشانگوئیهای او بود از گفته پشیمان شده سر خویش پیش گرفت و قرقرکنان رفت.
عجز و لابه و اصرار خاص او فضل الله خان را منقلب کرده برای رضای خدا جام او را پر کرد و پیه همهگونه زجر و اذیت شاهزاده را بر تن خود مالید حکیم جام را لا جرعه سر کشیده سطری نوشت و بقلمدان نهاد و بر رختخوابش نزدیک شده بفضل الله خان گفت کاغذی نوشته توی قلمدان گذاشتهام صبح آنرا بحاج ملا علی کنی برسان.
ببین شرافت میخانه مرا ای شیخ که چون خراب شود خانهء خدا گردد اگرچه شجاع السلطنه خود عالم و صاحب ذوق بود ولی احتمال میرود این بیت را قاآنی برایش کفته باشد که مونس منزل حضرت والا و شب و روز ندیم و مصاحب و موانس وی بوده است.
با حاج ناظم متصدی امور دستهء عزاداران آذربایجانی ملاقات کرده گفت آنکه از خانهء خود مقداری بمسجد بشما تقدیم کرده محراب را ساخته است جنازهاش روی دست مانده است تکلیف چیست ناظم دسته مراتب را بحاج عبد الرزاق اسکوئی رئیس هیئت مدیره مسجد و اعضاء اطلاع داد-آذربایجانیها گفتند:شاهزاده سرور ما بود و تشییع جنازهاش با خود ما است دستهء ترکها با تمام تشریفات بخانه شاهزاده سرازیر شده جنازه را بر دوش گرفته از بازار امیر و چهار سو کوچک و چهار سو بزرگ بطرف حضرت عبد العظیم حرکت کرد و تشییعی از او کردند که نظیرش اتفاق نیقتاده بود."