ملخص الجهاز:
"دیدار ناصر خسرو با قطران در تبریز بیستم صفر سنهء ثمان و ثلاثین و اربعماه بشهر تبریز رسیدیم و آن پنجم شهریور ماه بود.
تبریز قصهء آذربایجان است.
شهری آبادان طول و عرضش بگام پیموده هر یک هزار و چهارصد بود،و پادشاه ولایت آذربایجان را چنین ذکر میکردند در خطبه: الامیر الاجل سیف الدوله و شرف الملة ابو منصور و هودان بن محمد مولی امیر المؤمنین.
مرا حکایت کردند که بدین شهر زلزله افتاد شب پنجشنبه هفدهم ربیع الاول سنهء اربع و ثلاثین و اربعماه و در ایام مسترقه بود پس از نماز خفتن،پارهای از شهر ویران گشته بود و پارهای دیگر را آسیبی نرسیده بود،و گفتند چهل هزار آدمی هلاک شده بودند.
در تبریز قطران نام شاعری را دیدم، شعری نیک میگفت،اما زبان فارسی نیکو نمیدانست.
پیش من آمد،دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و نزد من بخواند و هر معنی که او را مشکل بود از من پرسید با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند."