ملخص الجهاز:
"اما این روند،در درون یک بورژوازی غیر روشنگرانه،عدم تعادل غیر قابل قبولی را ایجاد کرد، زیرا تنها کسی هنرمند در نظر گرفته میشد که از نبوغ مقدس و مبهم برخوردار بود و سرش نیز در لاک خودش میبود.
این امر حاصل حوادث دهه 70 میلادی است و اکنون هنر باید به احراز تملک نقش خویش باز گردد تا به چیزی تبدیل شود که به سادگی قابل حذف نباشد.
یک منتقد میتواند از سیستم سیاسی اثر هنری متأثر شود،اما سیاست هنر به طرز غیر قابل تصوری از سیاست اداری عقب است.
هنگام بحران اقتصادی،برای تضمنی آزادی خلاق هنرمندان،برای اینکه آنها مجبور نباشند سفارش یا گرایشی را که موافق طبعشان نیست بپذیرند، دولت چه اقداماتی را میتواند به عمل آورد؟ -باید بگویم تعداد بیشماری هنرمند وجود دارد،اما هنر را یک چیز اعیانی میبینند که آموزش آن باید دشوار باشد؛تبدیل شدنش و درکش دشوار باشد."