خلاصة:
پس از شکل گیری تحولات مهم در برابری جنسیتی یا تلاش های فمنیستی در این باره در سده بیستم، به مرور این پرسش مطرح شد که زنان چه جایگاه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و حقوقی در دوره های پیشین داشته اند. اکنون از تخصصی به نام باستانشناسی جنسیت یا هویت جنسی در باستانشناسی هویت و به شکل عام تر باستان شناسی اجتماعی سخن گفته می شود. برای رسیدن به یک تحلیل اجتماعی درباره دوره ای از تاریخ، باید علاوه بر استخراج داده های خام آن دوره، ترازویی برای سنجش وجود داشته باشد. در اینجا تلاش می شود با رویکردی تاریخی و حقوقی، روند افزایش یا کاهش جایگاه زن در ایران دوره ساسانی که به تثبیت او به عنوان جنس دوم انجامید، بررسی شود.
When the feminist movement has effected change in societies, this
question was raised how women were treated in last periods and what
was their social, economic, political, and legal status. Now, studies like
"archeology of gender" or "gender identity” in "archaeological
identity" and more generally in "social archeology" are known to us.
To achieve a social analysis for a specific period of time, in addition to
finding data, there should be a scale to measure. Here, with the
historical and legal approach, attempts have been made to examine the
process of increasing or decreasing the status of women in Iran during
the Sasanian era, led to its stabilization as the "second gender".
ملخص الجهاز:
این برداشت با نوشتارهای تاریخ اسلامی چون ثعالبی و طبری درباره حضور گسترده زنان در موسیقی عصر پایانی ساسانی هماهنگ است، از میان کمشمار نمونههای نقاشی از زن که در تاریخ ایران باستان بر جای مانده، باید به آثار دوره شاپور یکم (230ـ270م) در کاخ بیشاپور اشاره کرد (گیرشمن،1390: 141).
در زمان پادشاهی شاپور یکم، دومین شاهنشاه ساسانی، برای نخستین بار در تاریخ ایران (به جز دوره ایلامی)، پادشاه در سنگنوشته رسمیاش به شهبانویش با نام اشاره دارد.
پس از خسرو پرویز ـ البته در هنگام نبود پسری از اوـ دخترش پوراندخت و پس از درگذشت او، خواهرش آذرمیدخت به پادشاهی رسیدند، این برای نخستین بار در تاریخ ایران است که زنان به صورت دائمی و رسمی به تخت نشستند (رجبی،1390: 238).
اگر یهودیان ـ و سپس مسیحیان ـ در نمازهای خود میگفتند: «خدایا سپاس که مرا کافر و زن نیافریدی» (دورانت،1385: 149)، و در کیشِ میترایی رمی زنان را به معابد راه نبود، روایتِ پهلوی تأکید دارد که دختر به جای اینکه تنها به شوهر کردن فکر کند، باید گاهان اوستا را بیاموزد، چون هیچکس که گاهان نیاموزد بهشتی نشود (روایت پهلوی،1367: 17)، همچنین است سرودهای زرتشت که در آن میخوانیم: «بشنوید با گوشها، بهترین را و ببینید با منشِ روشن، هریک از شما چه مرد و چه زن، پیش از آنکه رویداد بزرگ به کام ما پایان گیرد از میان دوراه [یکی را] برای خویشتن برگزینید این [پیام] را به [دیگران] بیاموزید» (یسنای 30، 2).
دامز با بررسی حضور زنان در آثار هنری از نخستین اعصار پیش از تاریخ تا پایان دوره ساسانی به این نتیجه میرسد که دوره ساسانی همراه با عصر مفرغ (هزاره چهارم تا دوم پ.