خلاصة:
ارتباط میان خداوند و مخلوقات، هم در عرفان اسلامی و هم در سنت دینی و الهیاتیِ غربی، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. اساساً عرفا برای تبیین امکان برقراری ارتباط با خداوند و در عین حال، حفظ تعالی او نسبت به مخلوقات، به این بحث توجه جدی داشتهاند. صائن الدین ابن ترکه، از عرفای بنام قرن هشتم و نهم هجری و از شارحان برجستهی عرفانِ ابن عربی، با مطرح کردن بحث کیفیت ارتباط خداوند با مخلوقات، در قالب بحث تمایز احاطی، تحلیلهای عرفانی عمیقی ارائه میکند که شبیه آنها را میتوان در آراء اسپینوزا نیز ملاحظه نمود. هر دو، به خداشناسی و تبیین صفات و ویژگیهای خداوند در ارتباط با مخلوقات، توجه جدی داشتهاند. همچنین هم ابن ترکه و هم اسپینوزا، با مطرح کرده اقسام تمایز و تقابل در فلسفه و عرفان، تلاش کردهاند تا نشان دهند که تمایز میان خداوند و مخلوقات، از سنخ تقابل کامل و جدایی مطلق میان دو شیئ نیست، بلکه خداوند با وجود تمایز ذاتی و الوهیت متعالیاش، چنین نیست که هیچ نحوه ارتباطی با موجودات نداشته باشد و ابن ترکه این ارتباط وجودی را در قالب بحث تمایز احاطی مطرح میکند اما اسپینوزا با نسبت دادن برخی صفات مادی و غیر مادی به خداوند، هم تعالی خداوند را حفظ میکند و هم از علت حلولی بودنِ او برای مخلوقات سخن میگوید.
The relationship between God and His creatures have been noticed in the Islamic and western mysticism. Indeed, mystics for explanting the possibility of relationship between God and His creatures, and also for preserving God's transcendence beyond creatures, paid more attention to this issue. Saenoddin Ibn Torke, one of the prominent mystics in the eighth and ninth AH, have been noticed to this issue by using the term Surrounding Distinction. We can see in the Spinoza's writings, issues like the Ibn Torke's Surrounding Distinction in his mystical writings. Both thinkers have been paid attention to the issue of God's nature, His attributes and His relationship to creatures. And also both thinkers by using the kinds of distinctions, tried to show that the distinction between God and His creatures, in not a contrasting one but a Surrounding one. In another word, both try to demonstrate the transcendence and incarnate (albeit not materiality) for God. In this article we will try to compare between Ibn Torke and Spinoza's thought on the Surrounding Distinction between God and His creatures.
ملخص الجهاز:
همچنین هم ابن ترکـه و هم اسپینوزا، با مطرح کرده اقسام تمایز و تقابل در فلسفه و عرفان ، تلاش کرده اند تـا نشـان دهند که تمایز میان خداوند و مخلوقات ، از سنخ تقابل کامل و جدایی مطلق میان دو شـیئ نیست ، بلکه خداوند با وجود تمایز ذاتی و الوهیت متعالی اش ، چنین نیست که هـیچ نحـوه ارتباطی با موجودات نداشته باشد و ابن ترکه این ارتباط وجودی را در قالب بحـث تمـایز احاطی مطرح می کند اما اسپینوزا بـا نسـبت دادن برخـی صـفات مـادی و غیـر مـادی بـه خداوند، هم تعالی خداوند را حفظ می کند و هم از علت حلولی بودنِ او بـرای مخلوقـات سخن می گوید.
در واقع ، بحث تمایز احاطی در پاسخ به این پرسـش مطـرح مـیشـود کـه اگـر بـر اسـاس وحدت وجود، ذات مطلق در دل هر موجودی وجـود دارد، بلکـه عـین آن اسـت ، در ایـن صورت ، این عینیت خداوند با مخلوقات را چگونه باید فهم و تفسیر نمود؟ اگر در نظر اهـل عرفان ، خداوند عین همه اشیا و در عین حال ، غیر آنهاست ، مفهوم عینیـت در اینجـا بـه چـه معناست ؟ به بیان دیگر، اگر عینیت میان حق و خلق برقرار است ، چگونه میتوان تمایز میـان آنها نیز باور داشت ؟ دوگانگی میان دو امری که میانشان عینیت برقـرار اسـت ، چگونـه قابـل تصور است ؟ اساسِ طرح این پرسش از اینجا سرچشمه میگیرد که مقصود عرفا از تأکید بـر عینیت حق و خلق آن نیست که هویت حق تنها همـین ممکنـات اسـت و چیـزی در ورای آنها نیست و نیز نمیخواهند ممکنـات را بـه مقـام ذات الـوهی ارتقـا دهنـد.