خلاصة:
ماهشرف خانم کردستانی متخلص به مستوره (1220ـ1264ق) پیشاهنگ زنان مورخ جهان اسلام، میان دو خاندان فرهیخته و دیوانسالار قادری و وزیری پرورش یافت. او در سال 1244ق، به عقد ازدواج خسروخان اردلان (1240ـ1250ق) والی کردستان درآمد. مرگ خسروخان و حدوث بحران سیاسی در کردستان، مستوره را بر آن داشت تا با نگارش تاریخ اردلان، عاملان بحران سیاسی یعنی والیه خانم و فرزندانش را نقد کند. شگفتا که بخشی قابل تأمل از متن روایت مستوره، بهرغم نقد هوویش (والیه خانم) روایتی مردانه است؛ از اینرو مسئلهی اصلی این مقاله بر تأثیر جنسیت در تاریخنگاری مستوره مترتب شد. مقاله حاضر بر آن است تا با استفاده از روش تحقیق تاریخی و بهرهمندی از آموزههای کارل گوستاو یونگ در جستار مؤلفههای آنیموس (مردِ درونِ زن) به انکشاف نقش آنیموس در شخصیت مستوره و تأثیر آن در تاریخنگاری وی بپردازد.
Abstract:
Mah Sharaf Khanom Kurdestani whose pen name was Mastureh(1805-1848 A.H), the forerunner of female historians in the world of Islam, was raised and educated among two educated and bureaucratic families Ghaderi and Vaziri. In 1828, she married Khosro Khan Ardalan, the ruler of Kurdestan(1824-1834 A.H). By death of Khosro Khan and incidence of political crisis in Kurdestan, Mastureh desided to criticize the agents of political crisis, i.e. Valiyeh Khanom and her children, by writing the history. Surprisingly, the vast majority of this text narrated by Mastureh is a manly narration in spite of the critic of her husband wife, Valiyeh Khanom. Therefore, the main issue of this article results to the effect of gender in Mastureh historiography. This article tries to discover the role of animus in personality of Mastureh and its role in her historiography by using teachings of CarlGustav Jung in searching the factors of animus – the man inside the woman.
ملخص الجهاز:
مبانی و چارچوب نظری این پژوهش بر اساس نظریه ی آنیموسِ کارل گوسـتاو یونـگ شـکل گرفـت ؛ بنـابراین بیـنش و روش مستوره ی تاریخ نگار از منظر آنیموس مورد مداقه قرار گرفت ، تا هدف این پژوهش یعنـی دستیابی به مؤلفه های آنیموسی زندگی و آثار مستوره تحقق یابد و مشخص شود که نقـش آنیموس در تاریخ مستوره نافذ بوده یا تأثیرات پیدا و پنهان ناشی از باژگونـه نویـسی هـای رونق سنندجی و فرزندش وقایع نگار؟ به نظر می رسد روح حاکم بر متن تاریخ مـستوره را تا به قدرت رسیدن خسروخان اردلان (١٢٤٠ق )، باید در وجه آنیموسی او جست وجو کـرد و تتمه ی متن را باید تحت تأثیر کِلک رونق و فرزندش تلقی کرد.
او همچنین ذیل ذکر حکام اولیه ی اردلان ،٥ جایگاه خود به عنوان تاریخ نگار را به طاق نسیان سپرده و در نقش پیر افسانه سـرا، بـه نگـارش نـوعی اندرزنامه برای هدایت والیان نه چندان خردمند وقت (رضاقلی خان و امان الله خان ، پـسران هوویش والیه )، مبادرت ورزیده است .
اکنون با اندکی مداقه می توان فرضیه ی اِعمال نظر سه مرد بر تاریخ مـستوره را مطـرح کرد؛ این سه عبارت اند از: حسینقلی خان اردلان متخلص به حاوی (پسرعمه و برادرشوهر مستوره )، میرزا عبدالله متخلص به رونـق (عمـوی مـستوره و صـاحب تـذکره ی حدیقـه ی امان اللهی)، و میرزا علی اکبر وقایع نگار (پسر رونق و صاحب حدیقه ی ناصریه ).