خلاصة:
هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان بر تابآوری دانش آموزان ابتدایی است. این پژوهش از نوع کاربردی و تجربی به روش نیمه آزمایشی با دو گروه گواه و آزمایش صورت گرفت. برای این منظور، از میان جامعهی دانش آموزان ۱۰ و ۱۱ سال شهرستان بانه، ۳۰ نفر نمونه در دسترس انتخاب شد. آنها در دو گروه ۱۵ نفری گواه و آزمایش بهصورت تصادفی قرار داده شدند. آموزش برای گروه آزمایش طی ۱۶ جلسه یکساعته انجام شد، اما گروه گواه بدون دریافت آموزش به فعالیت معمول خود ادامه دادند. آموزش با استفاده از برنامه آموزش فلسفه برای کودکان لیپمن، از طریق تشکیل اجتماع پژوهشی و با استفاده از ۱۲ داستان صورت گرفت. ابزار پژوهش مقیاس تابآوری کانر و دیویدسون بود. دادههای حاصل از پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل گردید. نتایج تحلیل دادهها نشان داد که آموزش فلسفه برای کودکان بر تابآوری و مؤلفههای آن تأثیر معناداری داشته و موجب افزایش آن در دانش آموزان ۱۰ و ۱۱ ساله شده است.
The purpose of this research was to investigate the Effect of "Philosophy for Children" Education on Resiliency of Elementary Students.This experimental study was carried out in a semi-experimental and control and experimental group. To this end, a sample of 30 students from 10 and 11 years old in Baneh was selected. They were randomly assigned into two groups of 15 individuals. The training was conducted for the experimental group in 16 sessions per hour, but the control group continued to work without training. The training was conducted using the Lippman philosophy for children Program through the formation of a research community using 12 stories. The research tool was Conner and Davidson's sustainability scale.Data were analyzed using covariance analysis. the results of the data analysis indicated that the teaching of philosophy for children had a significant effect on resiliency and its components, and increased the number of students in the 10 and 11 years old.
ملخص الجهاز:
در این میـان کودکـان سـهم ویـژه ای دارنـد زیـرا کـه دوران کودکی بسیار پرحادثه بوده که طی آن پایه های زنـدگی و دوران بلـوغ و بـزرگ سـالی نهـاده میشود (سانتراک ١٣٩٤: ٤١)؛ و پایه و اساس رشد سالم زیستی، روانی و اجتمـاعی فـرد در دوره های بعدی را بسیار تحت تـأثیر قـرار مـیدهـد ( ,Hertzman &Maggi, Lrwin, Siddigi ٣ :٢٠١٩ Levermore &Howard, Burton, ,٢٠١٠) اگرچه مطالعات اولیه بیشتر بر نقش عوامـل تهدید زا در سلامتی متمرکز بودند، اما افزایش تأثیر روانشناسی مثبت ، منجـر بـه شناسـایی و ترویج عوامل محافظت کننده در مقابل تهدیـد و چـالش هـا در کودکـان شـد ( ,Masoom Ali ٢٠٢٠ Vostanis &Yildirim, Abdul Hussain, )؛ و با تأکید بر توانایی هـا و نقـاط قـوت افـراد به جای نقص ها و نقاط ضعف آنان ، به دنبال راهکارهایی جهت غلبه بر سختیها و چالش هـا بود (٢٠٠٥ Phuphaibul, Thanooruk, Leucha, Sirapo, Kanobdee).
طی پنج دهه ی اخیر، محققـان دربـاره ی اثربخشی برنامه ی فلسفه برای کودکان در پنج قاره پژوهش های متعددی به انجام رسانیده انـد که همگی حاکی از تـأثیرات مثبـت اجـرای ایـن برنامـه در رشـد ابعـاد مختلـف شـناختی، اجتماعی، عاطفی و اخلاقی افـراد و گـروه هـای کودکـان و نوجوانـان شـده اسـت ازجملـه پژوهش (٢٠١٩ See &Siddiqui, Gorard ) در افزایش عملکردهای غیر شناختی دانش آمـوزان از قبیل مهارت های اجتماعی و ارتباطی، تاب آوری ، همـدلی، انصـاف و عـدالت و شـادی و نشاط در مدرسه ؛ پژوهش (٢٠١٨ Burgh) در پرورش شهروندان دموکراتیـک ، فعـال و آگـاه ؛ پژوهش (٢٠١٧ Lancaster) در افـزایش تعامـل عـاطفی؛ پـژوهش See &Siddiqui, Gorard ) (٢٠١٧ بر رشـد توانـایی اسـتدلال و رشـد شـناختی؛ پـژوهش (٢٠٠٩ Bleazby) در کـاهش کلیشه های جنسیتی؛ پژوهش (چراغ زاده ، کردنوقابی و سـهرابی ١٣٩٨) در کـاهش احسـاس تنهایی و ناامیـدی ؛ پـژوهش (سـرمدی، رضـایی و روحـانی فـر ١٣٩٨) در افـزایش دانـش ، حساسیت و نگرانی محیط زیستی؛ پژوهش (قبادیان ،١٣٩٧) در بهبود رفتار مـدنی-تحصـیلی و مؤلفه های آن یعنی یاریرساندن و مشارکت اجتماعی، برقراری روابط صمیمانه و پایبنـدی به قواعد؛ پژوهش (فتحی، احقر و نادری، ١٣٩٧) در بهبود روابط میـان فـردی؛ کـه همگـی نشان از تأثیر مثبت آموزش فلسفه برای کودکان میباشند.