خلاصة:
دو مکتب رئالیسم انتقادی و عقلانیّت انتقادی به راهبری روی باسکار و کارل پوپر از تأثیرگذارترین مکاتب فلسفی و فکری در قرن بیستم و تاکنون بودهاند. علیّت در تبیین و توضیح حوادث و رویدادهای طبیعی و اجتماعی نقش دارد. از دیدگاه مکتب رئالیسم انتقادی، علیّت ناظر به رابطة بین حوادث انضمامی- یعنی علّت و نتیجه- نیست، بلکه به «نیروهای علی» یا «قابلیّتهای موضوعات و یا روابط»، یا به شکل کلّیتر به شیوههای عمل یا «ساز و کارهای» آنها مربوط میشود. در مکتب عقلانیّت انتقادی، خوانش گرایشی از علیّت وجود دارد و هرگونه تعیّنگرایی رد میشود. از این منظر ما در جهانی از گرایشها زندگی میکنیم که مسیر آینده از روی گذشته قابل ردیابی نیست و آینده گشوده و باز است و همچنین علیّت یکجانبه، علیت خطّی دکارتی و نیز علیت نیوتنی رنگ میبازد. مقالة حاضر به بررسی و واکاری علیّت از منظر این دو مکتب و موارد مشترک و متفاوت این دو میپردازد.