خلاصة:
نابردباری اجتماعی از جمله مسائل اجتماعی است که در صورت تشدید و فراگیری، انسجام جامعه را به مخاطره میاندازد. مقالۀ حاضر به روش نظریۀ دادهبنیاد، به تحلیل نابردباری اجتماعی از منظر نخبگان دانشگاهی میپردازد. دادهها به روش نظریۀ دادهبنیاد از طریق مصاحبه با نخبگان دانشگاهی بهدست آمد. در نوشتار حاضر، با هدف تفسیر نابردباری اجتماعی به مدلی پارادایمی دست یافتیم که تفسیرکنندۀ ذهنیت کنشگران در خصوص شرایط، راهبردها و پیامدهای نابردباری اجتماعی است. یافتهها از دو نوع رویکرد کنشی و ساختاری در خصوص عوامل نابردباری اجتماعی حکایت دارند. در اتخاذ هریک از راهبردها، چند عامل زمینهای (کنش و ساختار اجتماعی)، مداخلهگر (تبعیض و بیعدالتی در سطح جامعه و شیوع گفتمان تحقیر) و شرایط علی (عوامل کنشی اعم از متغیرهای جمعیتشناختی و جامعهشناختی و عوامل ساختاری اعم از سطوح میانی و کلان) نقش داشتهاند که اتخاذ راهبردهای کنش (آموزش عمومی و تمرکز بر جامعۀ مدنی) پیامدهای دوگانۀ ذهنی-عینی را دربرداشته است. مجموع این عوامل در یک مدل پارادایمی به هم ربط داده شدند و به تصویر کشیده شدند.
The twentieth century has been the subject of much interest by scholars and policymakers in terms of the extent and extent of violence and oppression. Iran , as a multicultural country, is exposed to violence and intolerance if it does not provide favorable social conditions for dialogue and understanding. The present article analyzes social intolerance from the perspective of academic elites using the theory of data base theory. The data were analyzed using the data base theory approach through interviews with academic elites. The purpose of this paper is to arrive at a paradigm model that can identify and ultimately relate the important elements and explanations of the phenomenon in question. The findings suggest two types of action and structural approaches to social intolerance. In adopting each of the strategies a number of contextual (action and social structure), interventionist (discrimination and injustice at community level and prevalence of contempt discourse) and causal factors (both demographic and sociological variables and Structural factors (both middle and high levels) have played a role in adopting strategies of action (public education and civil society focus) that have dual subjective / objective consequences. All of these factors are linked and illustrated in a paradigmatic model
ملخص الجهاز:
ناسازگاري سياسي داخلي و تحولات اجتماعي در بسياري از کشورها با نژادپرستي، نسل کشي و جنگ نشان ميدهد که گسترش ايده هاي صلح و بردباري و شکل گيري چنين فرهنگي اهميت حياتي براي زندگي هر انسان ، خانواده ، سازمان ، دولت و جامعه دارد.
«اين امر در جوامع مختلف ميتواند به افزايش تضادهاي اجتماعي حول تفاوت در ديدگاه ها و عقايد نسبت به موضوعات گوناگون و از جمله مسائل زندگي روزمره منجر شود» (رپ و اکرمن ، ٢٠١٦: ٥٧٠)؛ بنابراين ، نابردباري اجتماعي از آن دست آسيب هايي است که با ايجاد اختلال در روابط اجتماعي فضايي آکنده از بغض ، کينه و دشمني در ميان افراد به وجود ميآورد که اين امر با زمينه سازي براي ايجاد و نزاع و تنش هاي بعدي، جامعه را از نظر مادي و معنوي متضرر ميسازد.
اين مسئله در قالب چند پرسش انضمامي تحليل و بررسي ميشود: - نخبگان دانشگاهي چه تفسيري از نابردباري اجتماعي در جامعۀ شهري تهران دارند؟ - عوامل و زمينه هاي نابردباري اجتماعي از منظر نخبگان دانشگاهي کدام اند؟ - پيامدهاي نابردباري اجتماعي از منظر سوژه هاي مطالعاتي کدام اند؟ واکاوي ادبيات پژوهش پيشينۀ تجربي داخلي و خارجي مطالعات انجام شده از زواياي مختلف و در رشته هاي متفاوت ، بردباري و نابردباري اجتماعي را بررسي کرده اند.