خلاصة:
باوجود انتشار آثار بسیاری دربارۀ دولت، تاکنون مطلبی مبنیبر اینکه دیدگاه حکمت متعالیه به دولت چیست منتشر نشده است و این موضوع میتواند محل بحث و گفتوگو باشد. بر این اساس، بحث حاضر این مفروض را درپی دارد که هر مکتب فلسفی، حتی اگر دربارۀ دولت هیچ اظهارنظر صریحی هم نداشته باشد، میتواند بهصورت بالقوه واجد نظریۀ دولت باشد که براساس الزامات آن دستگاه فکری باید مورد بحث و گفتوگو قرار گیرد و ابعاد آن آشکار شود. مقالۀ حاضر، ضمن تبیین این مسئله از منظر حکمت متعالیه، درواقع درآمدی بر نظریۀ دولت در این حکمت است. اهمیت موضوع از آنجا ناشی میشود که حکمت متعالیه بهمنزلۀ پشتوانۀ فلسفی انقلاب اسلامی مطرح شده است؛ ازاینرو، ضرورت دارد که بهخاطر اهمیت دولت به موضوع آن در جامعه پرداخته شود و دیدگاه این مکتب دربارۀ دولت آشکار شود. مدعا این است که نظریۀ دولت مبتنیبر شاخصها و ارکانی است که از خود این حکمت ناشی شده است و باید بتوان در تبیین ابعاد نظریۀ دولت به این حکمت ارجاع داد؛ ازاینرو، توجه به ساخت دولت و وجه مردمی آن و نقش رهبری در صدر آن قرار میگیرد و قابل توجه است. پرداختن به این بحث، افزون بر عمق و غنابخشی به مباحث دولت، موجب میشود فهم بهتری از نظریۀ دولت داشته باشیم و امور جامعه نیز سامان بهتری بیابد.
ملخص الجهاز:
13 چکیده باوجود انتشار آثار بسیاری دربارۀ دولت، تاکنون مطلبی مبنیبر اینکه دیدگاه حکمت متعالیه به دولت چیست منتشر نشده است و این موضوع میتواند محل بحث و گفتوگو باشد.
باید یادآور شد که موضوع دولت با رویکردهای مختلفی ازجمله مطلقه، مشروطه، اخلاقی، طبقاتی و کثرتگرایان (وینسنت، 1376) مورد بحث قرار گرفته است که طبیعتاً یکی از رویکردهای مطرح و البته مبنایی و مهم در این زمینه رویکرد فلسفۀ سیاسی است.
اشتراک وجود و مغایرتش با ماهیت چگونه است؟ اصالت وجود و سیاست و حکمت سیاسی چگونه قابل طرح است؟ در وحدت و کثرت هم این بحث قابل طرح است (صدرا، 1390الف: جلسۀ اول).
البته راه دیگر این است که آنچه در این حکمت گذشته است، بررسی و گزارش شود؛ مانند آنچه در بحث وحدت در کثرت و کثرت در وحدت گذشته است که در آن خود ملاصدرا و امام موسی صدر با بهرهگیری از آن بهطور مستقیم به تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی پرداختهاند.
امام موسی صدر تحول را در تعامل انسان با هستی میداند (صدر، 1396، ج 3: ص 91) و بر این اساس، نگاه ارادی و تدریجی در آن برجستگی ویژهای دارد؛ درواقع، در نظریۀ دولت نیز از این منظر شاهد تحولی در رابطۀ ملت و دولت هستیم که هر دو براساس تغییر نگاه ارزشی خود میتواند در دیگری بهطور محسوس و نامحسوس تغییر و تحول ایجاد کند.
آنچه میتواند کثرت را در درون خود توجیه کند و به آن انسجام ببخشد، مسئلۀ تشکیک است؛ درواقع، یکی از ویژگیهای رویکرد حکمت سیاسی متعالیه به دولت «تشکیکی» بودن چنین دولتی است.