خلاصة:
دیلتای در بخش اول اندیشه اش برای استقلال بخشیدن به علوم انسانی موفقیت چندانی به دست نیاود بدین جهت برای یافتن راه حل مناسب اندیشه اولیه خود را مورد تامل و بازبینی قرار داد. دستاورد این تلاش مجدد این بود که تنها با روش درون بینی نمی توان علوم انسانی تاسیس کرد زیرا که طریق درون نگری اساساً واسطه تفهیم و تفاهم قرار نمی گیرد. لذا دیلتای در بخش دوم اندیشه اش معتقد می شود که باید تاریخ را آیینه قرار داد و از طریق تامل در آن به شناخت خود رسید. مفاهیم کلیدی که دیلتای برای رسیدن به مقصود خود به کار می برد، عبارتند از: تجربه زیسته، عینیت یافتگی روح و فهم. فهم از نظر دیلتای بازسازی و باز تولید محتوای فکری نهفته در یک جلوه فیزیکی است. در این بازسازی باید فضای فکری و زمینه های تاریخی – فرهنگی و سایر اموری که با مولف نسبت دارد مورد توجه قرار گیرد. دیلتای مقولاتی را در تقابل با مقولات صوری تحت عنوان مقولات حیات معرفی می کند که شامل: زمان، معنا، ارزش، غایت و نیروی مولد است.از میان این مقولات زمان جایگاه ویژه ای در نظام فکری دیلتای دارد. زیرا که مقولات دیگر از تامل در این مقوله به دست می آید.
Dilthey's attempt failed in the first part of his thought for independence in the humanities. So, to find the right solution, he considered his initial thoughts. The achievement of this re-effort was that the pathway inside was not a proper way in the humanities because it could not be a means of understanding. In the second part of his thought, Dilthey believes that history should be considered as a mirror, and through reflection, he has come to grasp. The terms that Dilthey uses to achieve his purpose include:The experience of life, the objectification of the spirit and understanding, He perceives the understanding of the reconstruction and reproduction of experiences that the subject has done. In this reconstruction, the intellectual space and the backgrounds historical-cultural and other matters related to the author should be considered. Also, Dilthey introduces categories as categories of life, include: time, meaning, value, goal, and productive power. Among these categories, time has a special place in the Diletai intellectual system. Because there are other categories of reflection in this category.
ملخص الجهاز:
٢٢٢ غرب شناسیبیادی، سال دهم ، شمارة دوم ، پاییز و زمستان ١٣٩٨ اما دیلتای در مرحلۀ اول اندیشه اش با مشکل بزرگی مواجه می شود و آن ایـن کـه اگـر موضوع علوم انسانی واقعیتی درونی است و در تجربه درونی به مـا داده مـی شـود، تجربـه درونی که امری فردی و شخصی است ، چگونه می توان آن را به سطح اعتبار کلی رساند؟ به همین دلیل دیلتای دوره نخست اندیشه اش را مورد بـازبینی مجـدد قـراردادو پـس از فراز و فرود بسیار پی برد که تنها روش دورن نگری نمی توانـد مبنـای علـوم انسـانی قـرار گیرد.
روح انسـان مفهوم علوم انسانی در اندیشۀ متأخر ویلهلم دیلتای ٢٢٣ فقط میتواند چیزی را بفهمد که خود آفریده است ؛ هرچیزی که انسان مهر تولید خـود را بـر آن زده است ، موضـوع علـوم انسـانی اسـت ( The formation of the Historical world in the (Human Sciences, p170-190 از نظر دیلتای ما هیچ معنایی را از جهان وارد زندگی نمیکنیم بلکه این زندگی است کـه به جهان معنی میدهد و امکانی را به روی انسان میگشاید تا معنـا در وحـود تـاریخی آنهـا تحقق یابد.
به اعتقاد او نفس به شرطی از خود آگاه میشود کـه بـه نحـو بـا ٢٢٤ غرب شناسیبیادی، سال دهم ، شمارة دوم ، پاییز و زمستان ١٣٩٨ واسطه با خود ارتباط برقرارکند و لذا نسبت وابستگی متقابلی بین تجربـه زیسـته و فهـم ، در این مرحله از اندیشه دیلتای وجود دارد.