خلاصة:
یکی از کسبهای حرام، غشّ (تقلّب) در معامله است؛ یعنی انسان عیب جنسی را که میخواهد بفروشد، پنهان ساخته و به صورت یک جنس خوب به مشتری عرضه کند. یا عیب پولی را که میخواهد به طرف بدهد، مخفی کند و در قالب یک چیز درست و صحیح ارائه دهد. این، از مصادیق کسب حرام محسوب میگردد. اسلام، غشّ و تقلّب در معامله را حرام دانسته و به شدت از آن نهی کرده است. در رسالههای عملیه نیز همه علما به حرمت این معامله فتوا دادهاند. امام راحل در تحریر الوسیله آن را حرام دانستهاند. به هر حال تردیدی در حرمتش نیست. فقها هم در کتابهای خود گفتهاند که غشّ یعنی انسان عیب جنس خود را بپوشاند و به صورت جنس خوب عرضه بدارد، که مصداقهایش را خودتان میتوانید پیدا کنید. یکی از مصادیق هم در روایتی که بیان شد، آب داخل کردن در شیر بود. یا مثلا اگر در روغن حیوانی مقداری روغن نباتی، یا دنبه آب کرده بریزد و بعد به نام روغن حیوانی بفروشد، یا سیبزمینی را داخل روغن کند و به اسم روغن بفروشد، یا فرش پاره شده را کاملا رفو کند و به مشتری ارائه دهد و عیبش را نگوید، یا جنس معیوب را طوری درست کند که خریدار خیال کند بیعیب است و… اینها هم از غلّ و غشّ و تقلّب و حرام است. یا عیب پارچه معیوب را در کارخانه یا مغازهاش برطرف و رفو کند و در قالب پارچه سالم عرضه میدارد، یا در جعبههای پرتقال و سیب و خرما جنس بد را زیر خوب میچینند که وقتی انسان در نگاه نخست، ظاهر آنها را زیبا و خوب میبیند، اما وقتی زیرشان را بررسی میکند، میفهمد معیوب است.
ملخص الجهاز:
قرآن کریم از قول شعیب چنین میفرماید: «نکاهید و کم نکنید پیمانه را در پیمودن مکیلات و ترازو را در سنجیدن موزونات، بدرستی که شما را در توانگری و فراوانی نعمت میبینم (یعنی محتاج نیستید که احتیاج شما را به خیانت وا دارد بلکه توانگرید و رسم حق گذاری آنست که مردم را از مال خود بهره مند کنید نه آن که از حقوقشان بازگیرید) و بدرستی که با این خیانتی که در مال یکدیگر می کنید من بر شما می ترسم عذاب روزی را که احاطه کننده است (یعنی کسی از شما نمی تواند از آن فرار کند) و ای قوم من پیمانه را تمام بپیمائید و موزونات را تمام وزن کنید به عدل و تساوی و چیزهای مردم را کم نکنید و در زمین فساد نکنید و تباهی مجوئید درحالی که تبهکار باشید (زیرا کم فروشی نظم اجتماع و امنیت عمومی را بهم میزند) کم فروش ایمان ندارد، از آیات قرآن استفاده می شود که کم فروش ایمان بروز جزا و حساب روز قیامت ندارد زیرا اگر یقین بلکه گمان مسئولیت داشت که در روز قیامت از او بازخواست می شود و هر چه به مردم کم داده از او مطالبه خواهد شد هرگز به چنین خیانتی دست نمی زد، زیرا می دانست که هرچند صاحب حق غافل و بی خبر از خیانتش باشد اما پروردگار عالم حاضر و مراقب اعمال اوست.