خلاصة:
موضوع فطرت، یکی از موضوعات بنیادین در حوزة انسانشناسی است که در
چند ده اخیر از منظرهای گوناگون مورد توجه فیلسوفان. متکلّمان. روانشناسان
و متخصصان علوم تربیتی قرار گرفته است. یکی از ابعاد گوناگون این موضوع,
که نقش کلیدی در حل خیلی از مسائل در حوزههای گوناگون دارد: ماهیت و
حقیقت فطرت است. پیشتر متفکرانی که به تحلیل این موضوع پرداختهاند به این
نظریه رسیدهاند که فطرت. حالت بالقوه و استعداد خاص انسان در مقابل سایر
جانداران است. اما این نظریه دارای ضعفهایی است که آن را با چالش مواجه
میسازد.
این نوشتار در راستای نقد نظربة سنتی و ارائة نظریة جدید در پی تبیین و پاسخ
بدین پرسش است که آیا فطرت. یک حالت بالقوه و استعداد است با یک پدیدة
بالفعل. نویسنده, نخست به دیدگاه راشج میان قرآنپژوهان و فلیسوفان اخلاق
مسلمان. مبنی بر بالقوه بودن فطرت میپردازد و سپس به نقد آن اشاره کرده.
نظریة دیگری را ارائه می کدد. در این نظریه. فطرت به متاب یک ساختار و
سازوکار بالفعل روح انسان تفسیر شده. که با قرائن و شواهدی تایید می گردد.
ملخص الجهاز:
اما اگر فطرت را قابلیت نفس برای حقیقت و فضیلت فقط بگیریم و باطلباوری و شرارتطلبی را از ساحت فطرت دور بدانیم، در این صورت تربیت عبارت میشود از به فعلیت رساندن استعدادهایی که طبق فرض، سمت و سو به سمت خوبیها و حقیقتها گرفته است و به فعلیت رساندن بهعلاوه جهت دادن و در حوزه معرفتشناسی نیز، تصدیقات و گزارههای فطری، مجموعه معرفتهایی خواهد بود که در نفس انسان ریشه دارد، ولی میتواند در معرض زوال و نابودی قرار گیرد.
1. فطرت قابلیت یا فعلیت در رابطه با فعلیت و قوّه بودن فطرت، دیدگاه معروف میان مفسّران و فیلسوفان مسلمان این است که فطرت یک امر بالقوه است نه بالفعل، یعنی آنچه از معرفت انسان نسبت به حقایق، از جمله حقیقت مطلق (خدا) گفته شد و آنچه از گرایش و تمایل انسان به فضیلتها بیان گردید، به صورت یک استعداد در وجود انسان تعبیه شده، که در بستر زمان و زندگی به تدریج به فعلیت میرسد یا جلوی به فعلیت رسیدنشان گرفته میشود.
بنابراین، چه در حوزه گرایشها و چه در حوزه ادراکات، ذهن و نفس انسان شکل و ساخت بالفعل و ویژهای دارد که کار خودش را بدون هیچ گونه تغییر و تبدیلی انجام میدهد و همین ساختار ویژه که در آفرینش وی تعبیه شده است، فطرت نامیده میشود.