خلاصة:
مبنای آرای فلسفی اسپینوزا جوهر یگانه است. تبیین موجودات متکثر تنها با مراجعه بهجوهر نامتناهی، که اسپینوزا آن را «خداوند یا طبیعت» نامیده است، ممکن میگردد. بهعقیده اسپینوزا اشیاء متناهی ضرورتا ناشی ازجوهر نامتناهیاند. کلّ عالم غیرخدا ازنظر اسپینوزا، حالت نام دارد که باضرورت ازلی از ذات جوهر یگانه بهوجود آمده است. اسپینوزا باتحلیل جوهر بهاین نتیجه میرسد که فقط یک جوهر وجود دارد که نامتناهی بهلحاظ صفت و ازلی است. بهباور وی، جوهر نامتناهی الهی، تقسیم ناپذیرو یگانه است؛ هرچیزی که هست در خدا هست؛ ممکن نیست جز خدا جوهری موجود باشد و یا بهتصور آید. در این مقاله به روش تحلیل محتوایی، اثبات میشود که درنظر اسپینوزا، خدا، انسان و جهان مادی، همه اجزاء یک جوهرند و هرچیز، چه مادی، چه معنوی، بعد یا امتداد خداوند است و جوهر یا خداوند وجودی است نامتناهی و باید ذات او شامل همه موجودات و همه واقعیات باشد. این در عصر مسیحیت، نابترین نوع وحدت وجودی است که اسپینوزا آن را اظهار میکند. وی در این حد توقف نکرد، بلکه پا را بسی فراتر نهاده، و با نفی غایت، اراده و عقل از خدا مفهوم یا معنای سنتی خدا در تفکر مسیحی را کنار گذاشت. همچنین راه حل اسپینوزا، برای این مشکل که همهتوانی و همهدانی خدا چگونه با آزادی انسان سازگار است، حتی بهروش خود وی هم رضایتبخش نیست.
The basis of Spinoza''s philosophical views is the single substance. Explanation of multiple beings is possible only by referring to the infinite substance, which Spinoza called "God or nature." According to Spinoza, finite objects are necessarily the result of infinite substance, and the whole of the non-divine universe is called the state, which is created by the eternal necessity of the substance of the single substance. By analyzing the substance, Spinoza concludes that there is only one substance that is infinite in terms of adjective and primordial. According to him, the infinite divine substance is indivisible and unique; everything that exists is in God; There can be no substance other than God or imagined. In this paper, content analysis proves that in Spinoza''s view, God, man, and the material world are all components of a substance, and that everything, material or spiritual, is the dimension or extension of God, and that the substance or God is infinite exist and His substance must include all beings and all realities. This is the worst kind of unity of existence in the Christian age that Spinoza states. He did not stop there but went a step further and by denying the end, the ultimate goal, will, and intellect of God to abandon the traditional concept or meaning of God in Christian thought. Spinoza''s solution to the problem of how God''s omnipotence and omniscience are compatible with human freedom is also unsatisfactory, even in his own way.
ملخص الجهاز:
درباره مفهوم، صفات و خواص خدا، اسپینوزا در همین کتاب اخلاق اثبات میکند که خدا به نحو ضروری موجود است، واحد است، وجودش و نیز فعلش برآمده از صرف ضرورت طبیعت اوست و اینکه او علت مختار همه اشیاء است و اینکه چگونه همه اشیاء در خدا هستند و طوری به او وابستهاند که ممکن نیست بدون او وجود یابند یا به تصور آیند.
» (اسپینوزا، 1364: بخش اول/ تعریف 1) بر پایه این تعریف، جوهر باید ضرورتاً مستلزم وجود آن باشد، چون وجود به طبیعت آن تعلق دارد؛ ولی در مرحلۀ بعد، هنگامیکه اسپینوزا اثبات میكند فقط یك جوهر وجود دارد كه نامتناهی و ازلی است و آن جوهر خداوند است، همان خط فكری یاران فلسفۀ مدرسه و دکارت را به کار میبرد: «ذات خداوند یا جوهر متقوم از صفات نامتناهی است كه هر صفتی از آنها مبیّن ذات نامتناهی و سرمدی است و بالضروره موجود است.
» (اسپینوزا، 1364: تعریف 6) اسپینوزا در ادامه به این نتیجه میرسد: این جوهر نامتناهی الاهی تقسیمناپذیر، یگانه و ازلی است؛ هر چیزی كه هست در خدا هست؛ ممكن نیست جز خدا جوهری موجود باشد و یا به تصور آید؛ خدا فقط بهحسب قوانین خود عمل میكند و بهوسیله چیزی و كسی مجبور نشده است، خدا علت داخلی همه اشیاء است نه علت خارجی آنها؛ خدا و همه صفات او سرمدی است؛ وجود و ذات خدا یکچیز است و عین یكدیگر.