خلاصة:
این پژوهش به تجربیات زیسته دانشجویان از بروز نوگروی در دینداری آنان با مراجعه به بطن زندگی دینی و رصد کردن کیفیت پرتحرک و پویای دینداری آنان میپردازد. روش مورد استفاده در این پژوهش تحلیل روایت است. از میان دانشجویان دانشگاه تهران با رعایت تکنیک اشباع نظری با ٢٦ نفر از آنان مصاحبه نیمهساخت یافتهی روایی به عمل آمد. مصاحبههای انجامشده در روایتهای فردی و همچنین یک روایت کلی خلاصه شده و مورد تحلیل تماتیک قرار گرفتند. یافتههای این پژوهش حاکی از بروز عارضهی تغییر در حیات دینی دانشجویان است. روایتهای دانشجویان از زندگی دینی خویش نشان میدهد که تحت تأثیر تغییراتی فردی و محیطی قرار گرفتهاند و در نهایت دینداری خود را مورد بازاندیشی قرار دادهاند. جهت نشاندادن این تغییر، مصاحبهها به سه بازهی زمانیِ «حیات دینی پایدار»، «بحران در حیات دینی» و «نوگروی دینی» تقطیع شده است. سه مضمون بنیادین استخراج شده از هر سه مرحله عبارتند از: «دینداری به مثابه امری پیشینی»، «بحران هویت دینی» و «دینداری به مثابه امری پسینی». در نهایت باید گفت که روایت کلی دانشجویان از نوگروی دینی خویش حاکی از درکی پسینی از دینداری است. نوگروی دینی در اینجا نه کنشی کاملاً آگاهانه است و نه پدیدهای به تمامی ساختاری می باشد.
This study deals with students’ lived experiences of the emergence of modernism in their religiosity by conducting an inquiry into their religious life and observing the dynamic quality of their religiosity. The method of this research is analysis of narrations. Of University of Tehran students, 26 students were chosen for a validity and semi-structured interview in accordance with the theoretical saturation technique. The interviews were condensed into individual narratives as well as a general narrative and were thematically analyzed. The findings of the research indicated the emergence of a change in the students’ religious life. The students’ narrations of their religious life indicated that they have been influenced by personal and environmental changes and, in consequence, they reconsidered their religiosity. To illustrate this change, the interviews were divided into three periods—“sustainable religious life”, “crisis in religious life”, and “religious modernism”. Three fundamental themes were derived, which includes “religiosity as a priori”, “crisis of religious identity”, and “religiosity as a posteriori”. In the end, it can be said that the students’ overall narration of their religious modernism indicated a posteriori understanding of religiosity. Religious modernity is neither a fully conscious action here nor a fully structured phenomenon.
ملخص الجهاز:
پژهش حاضر با هدف مطالعه ي جامعه شناختي پديده ي نوگروي ديني در ميان دانشجويان دانشگاه تهران انجام شده و در صدد فهم اين مسأله است هر کدام از دانشجويان بروز يک چنين تحولي در ساحت دين داري خود را چگونه درک، تفسير، معنا و توجيه ميکنند.
پرسش اصلي که در اين پژوهش مطرح ميشود اين است که دانشجويان دانشگاه تهران در باب چرايي بروز نوگروي در حيات ديني خويش چگونه اقامه ي دليل ميکنند؟ چه پديده ها و اموري را در ترک صورت هاي 1- Religious Conversio 2- Buckser & Glazier پيشين دين داري خود دخيل دانسته و چه دلايلي را براي گروش به صورت فعلي دين داري خويش ارائه ميدهند؟ ٢- پيشينه ي پژوهش ٢-١- پژوهش هاي تجربي قنادزاده (١٣٩٠) در پايان نامه کارشناسي راشد خود به بررسي جنبش هاي نوپديد ديني پرداخته است .
بر اين اساس ميتوان خط داستان کلي نوگروندگان ديني دانشگاه تهران را بدين گونه بيان کرد: - رشد يافتن در بستري آميخته به دينداري سنتي يا دينداري عبادي-مناسکي - تحميل ابعاد مختلف دينداري از طريق خانواده و محيط اجتماعي - جامعه پذيري ديني و درونيکردن دينداري تحميلي - ورود به دوره راهنمايي و آغاز دوره نوجواني - تجربه حيات ديني پايدار - ورود به دبيرستان و آشنايي با آموزه هاي علمي و غيرديني - تشکيک در بنيان هاي اعتقادي ديني - بحران هويت ديني - جستجو براي تثبيت هويت ديني - ورود به دانشگاه و تجربه زندگي مستقل از خانواده و جامعه خاستگاه - برقراري ارتباط با فرهنگ ها، اديان و مذاهب جديد - تشديد بحران هويت ديني - تغيير در ابعاد مختلف دينداري - نوگروي ديني حال با در اختيارداشتن اين روايت توصيفي مشترک از حيات ديني مصاحبه شوندگان ميتوان به تحليل پديده ي نوگروي ديني در ميان آنان پرداخت .