خلاصة:
از منظر ثقلین فقه مساوق فهم عمیق در دین، و تفقه نوعی تفهم و تعقل در ولایت و تحصیل معرفت است، و هرآنچه مقابل این معرفت قرار میگیرد، وهم و سراب یعنی لیس بشیء یا لا شیء است که مبعِّد و مُبغض مولی است. تنها معرفت مقرِّب که مصیب واقع و عند الله میباشد همان معرفة الامام است؛ زیرا اصل و اساسِ معرفة الله و عبودیت خداوند، معرفت امام است؛ در غیر این صورت تخصصاً از عنوان معرفت خارج خواهد بود. بنابراین مستفاد از نصوص؛ «فقیه» به کسی اطلاق میشود که علاوه بر ظواهر گزارههای تشریعی، در بطون آنها نیز تعمق کند و به معرفة الامام که همان معرفت مقرب است، عارف شود. بنابراین ملاک و مناط فقاهت، ابتناء بر درایت امر معصومین (علیهم السلام) دارد؛ یعنی در عین حال که ظهورات کلام حجج الله بر خلق حجیت دارد، بر فقیه واجب است که نسبت به لحن قول و معاریض(معانی پنهان و اشارات کلام) معصوم معرفت تحصیل کند؛ یعنی در بطون و حقایق کلام معصوم تعمق کند تا از اوهام و ظنون اجتناب نماید. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی ضمن تبیین معنای حقیقی معرفت، به بررسی ملاک و مناط فقاهت از منظر ثقلین میپردازد.