خلاصة:
با وجود اینکه دیدگاهها و نظریات در مورد عوامل و زمینههای گرایش به گروههای تروریستی بسیار متنوع و متفاوت است، اما در پاسخ به این پرسش که چه عوامل و زمینههایی باعث گرایش افراد به گروههای تروریستی میشوند، پنج رویکرد روانشناختی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در ادبیات موجود قابل تشخیص است که هر کدام بخشی از پاسخ را ارائه میکنند؛ در حالی که هیچکدام جامع و مانع نیستند و به تنهایی توان پاسخگویی به چگونگی و چرایی گرایش افراد به گروههای تروریستی را ندارند. در این مقاله، ابتدا دیدگاهها و نظریههای مختلف در قالب پنج رویکرد فوق مورد بررسی و نقد قرار گرفته و سپس چارچوبی برای درک و تحلیل جامع و دقیقتر عوامل و زمینههای گرایش به گروههای تروریستی ارائه میشود. نویسندگان معتقدند که برای شناخت جامع و دقیق عوامل و زمینههای گرایش افراد به گروههای تروریستی باید از رهیافت تلفیقی-تطبیقی استفاده شود و چارچوبی مبتنی بر نگاه بینرشتهای و تلفیق همه رویکردها را مدنظر قرار داد. بر همین اساس، چارچوب تحلیلی بدیلی مبتنی بر پیوند این رویکردها در سه سطح فردی، ملی و فراملی ارائه شده است.
In answer to the question of what factors and contexts cause people to incline to terrorist groups, five approaches including psychological, social, economic, cultural, and political can be identified in the existing literature that each of them provides part of the answer. In this article, first, different views and theories are examined and criticized in the form of the five approaches. Then, a framework for a comprehensive and more accurate understanding and analysis of the factors and contexts of the tendency towards terrorist groups is provided. The authors believe that for comprehensively and accurately identify of the factors and contexts of individuals' inclination towards terrorist groups, an integrated-comparative approach should be used and a framework based on interdisciplinary view and integration of all approaches should be considered. Accordingly, an alternative analytical framework based on the link between these approaches is presented at three levels: individual, national and transnational.
ملخص الجهاز:
ديدگاه ها و رويکردهاي موجود براي ريشه يابي تروريسم و شناخت عوامل و زمينه هاي شکل گيري گروه هاي تروريستي مقالات و کتاب هاي فراواني نوشته شده است ، اما اين موضوع همچنان بسيار پيچيده و مبهم به نظر ميرسد؛ به طوري که بعد از سال ها تلاش براي علت يابي و ريشه يابي آن ، هنوز نميتوان علتي قاطع ، مشخص و مورد توافق درباره آن بيان کرد.
با اوج گيري ظهور جريانات تروريستي در دهه هاي ١٩٧٠ و ١٩٨٠ ميلادي، نظريات متعددي در باب شکل گيري اين گروه ها مطرح شده است که هرچند به ظاهر بسيار پراکنده و غيرقابل انسجام هستند، اما اگر بخواهيم آنها را بر اساس اهداف مورد تأکيدشان دسته بندي کنيم ، از پنج رويکرد روان شناختي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي به ترتيب زير ميتوانيم ياد کنيم (به تصویر صفحه رجوع شود) نمودار ١.
همچنين ، بر اساس نظر برخي، آموزه هاي فرهنگي که از دوران کودکي فراگرفته مي شوند، تعصبات مذهبي و اختلافات قومي و مذهبي که حضوري ريشه اي و ديرينه در 16 فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره ٨٨ تابستان ٩٩ تاريخ کشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا دارند، باعث شده تا زمينه براي بروز رفتارهاي افراطي و خشونت آميز در اين منطقه فراهم شود (حيدري، ١٣٩٣: ٥٨).
براي نمونه ، محققان حوزه روان شناسي معتقدند که هرچند دولت ها در شکل گيري تروريسم نقش دارند، اما نه تنها علت اصلي محسوب نميشوند، بلکه عامل اصلي گرايش افراد به خشونت و گروه هاي تروريستي را بايد در فرد و تصورات و غريزه او جستجو کرد.