خلاصة:
یکی از قواعد مسلم و مهم فقهی، قاعده سلطنت(تسلیط) است. به موجب این قاعده، انسان نسبت به مایملک خود، سلطه و در نتیجه، حق تصرف دارد. موضوعی که در این ارتباط مطرح و موجب اختلاف میان فقها و نیز حقوقدانان شده، امکان شناسایی حق انسان بر نفس به موجب قاعده سلطنت است. سوال مشخص در این راستا این است که آیا می توان حق انسان بر نفسش را به موجب قاعده سلطنت(تسلیط) توجیه و تبیین کرد یا اینکه باید در پی ارائه رویکرد دیگری بود؟ نتایج حاصل از تحلیل این موضوع در نوشتار حاضر، این است که استنتاج سلطنت بر اعضا از طریق قیاس اولویت سلطنت انسان نسبت به مالش صحیح به نظر نمیرسد زیرا که سلطنت ما نسبت به اموالمان مطلق نیست تا بتوانیم از آن به طریق قیاس اولویت به این نتیجه برسیم که ما بر اعضای بدنمان سلطنت داریم. همچنین تفویض امور مؤمن به خود او را هم نمیتوان دلیلی بر سلطنت انسان نسبت به اعضایش دانست. زیرا تفویض امور مؤمن به خود او فقط در امور غیرمرتبط با دماء بوده و شامل مسائل سیاسی و اجتماعی میشود و این موضوع وارد در دایره مسائل حساس که رویهی شرع بر احتیاط بیش از حد در آنهاست نمیشود. در مقابل، تمسک به قاعده و نظریه ولایت، به نظر می رسد بهتر می تواند تببین کننده حق انسان بر نفس باشد.
One of the most important Islamic jurisprudential rules is the rule of monarchy. According to this rule, man has the right to take possession of his possessions, and, consequently, to take possession. The issue that has arisen in this connection and has caused controversy between jurists and jurists is the possibility of recognizing the human right to self by the rule of monarchy. The specific question in this regard is whether one's right to self-control can be justified by the rule of monarchy or whether one should seek a different approach. The results of the analysis of this issue in the present article are that the inference of monarchy over members through the analogy of human domination over rubbing does not appear to be correct because our monarchy is not absolute property so that we can deduce it through the primacy analogy. Let's see that we have control over our body parts. Nor can the devotee's affairs to him be regarded as a reason for the reign of man over his members. Because entrusting the affairs of the believer to him is only in matters unrelated to temperature and involves political and social issues, and this does not fall into the circle of sensitive issues that the Shari'a practice is over-cautious about. Conversely, adherence to the rule and theory of the guardianship seems to be a better way of expressing the human right to self. One of the most important jurisprudential rules is the rule of domination.
ملخص الجهاز:
سؤال مشخص در اين راستا اين است که آيا ميتوان حق انسان بر نفسش را به موجب قاعده سلطنت (تسليط ) توجيه و تبيين کرد يا اين که بايد در پي ارائه رويکرد ديگري بود؟ نتايج حاصل از تحليل اين موضوع در نوشتار حاضر، اين است که استنتاج سلطنت بر اعضا از طريق قياس اولويت سلطنت انسان نسبت به مالش صحيح به نظر نمي رسد زيرا که سلطنت ما نسبت به اموالمان مطلق نيست تا بتوانيم از آن به طريق قياس اولويت به اين نتيجه برسيم که ما بر اعضاي بدنمان سلطنت داريم .
پس مي توان اين گونه از حقوق را واجد جنبه مالي نيز دانست ، اما پس از اين توضيح بايد گفت که همان طور که قبلا عرض کرديم عده اي از فقها براي توجيه رابطه انسان از مفهوم ولايت استفاده کرده اند، اما دلايل ايشان براي تبيين اين مفهوم چيست ؟ قرآن : خداوند در آيه ششم سوره احزاب مي فرمايد «النبي أولي بالمؤمنين من انفسهم »، «پيامبر بر مؤمنين نسبت به نفس ايشان داراي اولويت است ».
پس به نظر مي رسد که از نظر امام خميني از آن جا که انجام اين اعمال نسبت به بدن فرد متعارف است و عقل هم آن را ناپسند نمي داند حکم به عقلاني بودن وجود نوعي رابطه بين انسان و اعضاي بدنش داده است که اين رابطه را مي توان با توجه به توضيحات ما رابطه ولايت دانست .