خلاصة:
هدف این پژوهش، تعیین مولفههای موثر و نقش و تاثیر آنها در استانداردسازی نظام تربیت و آموزش سازمانی و روش آن ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش توصیفی ـ تحلیلی و ازجمله تحقیقات کیفی اکتشافی است. جامعه و نمونه آماری تحقیق در بخش کیفی جهت استخراج مبانی و تعیینکنندههای بنیادین، مستندات طرح "طراحی نظام جامع تربیت و آموزش سازمانی" شامل پروژههای مبانی دینی و فلسفی (انسانشناسی، هستیشناسی، معرفتشناسی، ارزششناسی)، مبانی روانشناختی (جسمانی، شناختی، عاطفی و اجتماعی)، مبانی زیستشناختی و مبانی فنشناختی (فناورانه) و منابع نظری مرتبط از کتب، مقالات و سایر منابع دردسترس بود. برای اعتباریابی یافتههای تحقیق، 10 نفر از خبرگان آموزش سازمانی بهصورت هدفمند بهعنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. یافتهها پس از ارائه در جلسات کارشناسی، با روش اجماعنظر خبرگان، نهایی و پس از تایید آنها ارائه شده است. یافتهها: در گام اول تعیینکنندههای بنیادین که در استانداردسازی نظام تربیت و آموزش سازمانی، موثرند، استخراج و مورد تصویب کارگروه تخصصی (نمونه تحقیق) قرارگرفت. نحوه تاثیر مبانی و تعیینکنندهها در استانداردسازی نظام تربیت و آموزش از مبانی نظری استخراج و پس از اعمال نظر و تایید کارگروه ارائه شد. درنهایت نوع تاثیر مبانی و تعیینکنندههای بنیادین در استانداردسازی نظام تربیت و آموزش سازمانی درقالب گزارههایی کوتاه تدوین و ارائه شد. نتیجهگیری: همانطورکه یافتههای این تحقیق، مبنایی برای طراحی زیرنظام استانداردسازی نظام تربیت و آموزش سازمانی قرار گرفت، هم روش ارائهشده در این تحقیق و هم یافتهها میتواند در طراحی الگوها و فرایندهای نظام تربیت و آموزش سازمانی، مخصوصا زیرنظام استانداردسازی نظام تربیت و آموزش سازمانی و یا نظامهای تعلیموتربیت کشور (آموزشوپرورش، آموزش عالی،...) مورد استفاده قرار گیرد.
This research is intended to identify the effective components and the role and the effect of standardization of the training system and organizational instruction. This qualitative exploratory applied research follows a descriptive-analytical method. The statistical population of this research, in the qualitative section which aims at deriving bases and determinants, contains the documentation of the "Comprehensive Design of Organizational Instruction and Training System" including projects of religious and philosophical foundations (anthropology, ontology, epistemology, valuation), psychological bases (physical, cognitive, emotional, and social), biological and technological foundations. The theoretical bases were derived from books, essays and other available sources. 10 organizational training experts were purposefully selected as the research sample for confirming the validity of the research findings. After presenting the results at expert meetings, they were confirmed by the consensus method and were finalized. In the first step, the basic effective determinants in standardization of the organizational training and education system were extracted and were confirmed by a specialized working group (research sample). The effect of the foundations and determinants on the standardization of the educational system was derived from the theoretical foundations and was presented after the application and confirmation of the working group. Finally, the type of the effect of the bases and determining factors on the standardization of the organizational education system was formulated and presented in the form of short statements. Just as the findings of this study were the bases for designing the system of standardization of organizational instruction and training system, both of the method presented in this research and the findings can be applied to the designing patterns and processes of educational system and organizational training, especially the subsystem of standardization of instruction system, and organizational training or the educational system of the country (education and higher education systems).
ملخص الجهاز:
جامعه و نمونه آماري تحقيق در بخش کيفي جهت استخراج مباني و تعيين کننده هاي بنيادين ، مستندات طرح "طراحي نظام جامع تربيت و آموزش سازماني" شامل پروژه هاي مباني ديني و فلسفي (انسان شناسي، هستيشناسي، معرفت شناسي، ارزش شناسي)، مباني روان شناختي (جسماني، شناختي، عاطفي و اجتماعي)، مباني زيست شناختي و مباني فن شناختي (فناورانه ) و منابع نظري مرتبط از کتب ، مقالات و ساير منابع دردسترس بود.
لذا باتوجه به نقش مهم و تأثيرگذار استانداردسازي در نظام تربيت و آموزش که همانند چراغ راه و جهت دهنده ساير نظامات عمل ميکند، لازم است براي تحقق درست و بهينه اين نقش ، نظام استانداردسازي تربيت و آموزش برگرفته از کليه مباني تعليم وتربيت و نيز تعيين کننده هاي بنيادين اين نظام باشد؛ به طوريکه در کليه ارکان و مراحل استانداردسازي ازقبيل نيازسنجي در تدوين استانداردها، اهداف استانداردسازي آموزشي، اصول و الزامات تدوين و بازنگري استانداردها، منابع اطلاعاتي (مراجع و منابع استانداردي و منابع و مراجع غيراستانداردي)، معيارهاي مؤثر در انتخاب منابع و مراجع پايه استاندارد، الگوها و روش هاي استانداردسازي، مراحل استانداردسازي، و همچنين پيشنهاد استاندارد (نيازسنجي)، تهيه پيش نويس (طراحي و تدوين اوليه )، ارزيابي و آزمون (بررسي پيش نويس استاندارد)، تأييد نهايي استاندارد و نيز انتشار استاندارد (قورچيان ، ١٣٨٢)، مباني و تعيين کننده هاي بنيادين نظام تربيت و آموزش مد نظر و مورد توجه خاص قرار گرفته و بر تمامي موارد فوق حاکم باشند.
ازآنجاکه تربيت عبارت است از کوششي هدف مند براي تحول و حرکت آدمي از وضع موجود به وضع مطلوب (دلشاد تهراني، ١٣٨٣)، اينک با مرور بر مباني يادشده ، مي توانيم همه آنها را باتوجه به مقصود اصلي از اين بحث (نقش مباني و تعيين کننده هاي بنيادين در نظام تربيت و آموزش مخصوصا زيرنظام استانداردسازي) در سه محور توصيف واقعيت انسان و موقعيت او در هستي، ترسيم جايگاه شايسته و مطلوب آدمي در هستي و بيان چگونگي وصول به اين جايگاه ـ البته ، بنابر جهان بيني توحيدي و نظام ارزشي دين اسلام ـ تنظيم و تلخيص کنيم .