خلاصة:
واژه فره به معنای شکوه و فروغ و تأیید ایزدی به کار میرود. این واژه انواع متفاوتی دارد مانند فره ایزدی، فره شاهی، فره همگان، فره موبدی، فره پهلوانان و فره ایرانی.
یکی از مهمترین انواع فره، فره شاهی است که لازمه حکومت شاهان به شمار میآید. در کنار شاهان فرهمند همواره پهلوانی نامی نیز حضور دارد که در سایه حمایت شاه به وی خدمت میکند. در این جستار پیوند فره شاهی و فره پهلوانی مورد بررسی قرار گرفته است که فره شاهی در واقع مؤید و تقویت کننده فره پهلوانی به شمار میآید، یعنی تا زمانی که پهلوان در خدمت شاه باشد از فره برخوردار خواهد بود و هنگامی که پهلوان از شاه دوری کند فره پهلوانی نیز از وی روی برمیتابد زیرا که فره پهلوانی از تأیید فره شاهی به وجود میآید و در پیوند مستقیم با آن عمل میکند.
The word splendor means glory, radiance and divine approval. It has different types like divine splendor, royal splendor, common splendor, priest splendor, heroic splendor and Iranian splendor.
One of the most important types of splendor is royal splendor which is a requirement for the reign of kings. Beside glorious kings, there have always been famous heroes who serve the king and benefit from his support. In this paper, royal and heroic splendors have been studied and, in fact, royal splendor confirms and strengthen heroic splendor. It means that as long as the hero serves the king he owns splendor but when he stays away from the king he is deprived of splendor since heroic splendor lies upon the approval and confirmation of royal splendor and is directly connected to it.
ملخص الجهاز:
در اين جستار پيوند فرة شاهي و فرة پهلواني در شاهنامۀ فردوسي مورد بررسي قرار گرفته است که در واقع ، فرة شاهي مؤيد و تقويت کنندة فرة پهلواني به شمار ميآيد؛ يعنـي تا زماني که پهلوان در خدمت شاه باشد، از فره برخوردار خواهد بود و هنگامي کـه پهلـوان از شاه دوري کند، فرة پهلواني نيز از وي روي برميتابد؛ زيرا که فرة پهلـواني از تأييـد فـرة شاهي به وجود ميآيد و در پيوند مستقيم با آن عمل ميکند و در حقيقت ، فرة شاهي و فرة پهلواني در يک راستا هستند.
به طورکلي، در شاهنامه پادشاهي در گرو فره مند بودن اسـت و کسـي کـه بـه پادشـاهي ميرسد و برازندة تاج و تخت ميگردد، همواره کامياب و پيروز ميگردد (پـورداود، ١٣٤٧: ٣١٤)؛ اما هنگاميکه شاهان بيدادگر و بيهنر، سبب کاستي فره مـيشـوند، عـدم فـرة آنـان ، محرک اجانب براي حمله به کشور ميگردد: «بيدادگر شدن جمشـيد، در نيمـۀ دوم شـاهي، حملۀ ضحاک تازي و ظلم و سبک سري نوذر در بدو سلطنت ، هجوم پشـنگ تـوراني را در پي دارد، بيخرديهاي کاووس ، محرک حملۀ افراسياب و وقايع عصر لهراسب و گشتاسپ ، مشوق ارجاسپ براي دست اندازي به ايران است .
در شاهنامه ، علاوه بر رستم ، بهرام چوبينه نيز پهلواني است کـه فـرة خـويش را از شـاه مي گيرد و داراي طالع و بخت نيک اسـت .