خلاصة:
میدانهای معنایی یکی از نظریههای اصلی در علم معناشناسی است. میدان معنایی به مجموعه واژگانی گفته میشود که در معنا با یکدیگر مرتبط بوده و ذیل یک واژۀ عام قرار میگیرند. به کارگیری این نظریه میتواند راهکاری برای تحلیل جهانمتن شاعر باشد. نگارندگان در این مقاله برآنند تا با روش استنادی–تحلیلی و به کارگیری این نظریه، ابیاتی از خمریۀ ابن فارض را به عنوان نمونه تحلیل نمایند. در تحلیل مورد نظر، روابط معنایی جدیدی بین واژگان آشکار میگردد؛ مفاهیمی چون: عشق ازلی، محبّت پروردگار، انوار الهی، مشاهده و تجلّی، هدایت و راهیافتن به سوی سعادت و همچنین مفهوم فراگیر روحبخشی میالهی هر کدام یک میدان معنایی را در اشعار تحلیلشده، تشکیل دادهاند و واژگان مرتبط ذیل آنها قرار گرفتهاست. در نتیجه، با کاربست نظریۀ میدانهای معنایی در این مقاله، هندسۀ معنایی هر بیت با تحلیل میدانهای معنایی مماس ذیل میدان معنایی کلّی بیت به شکلی منسجم تحلیل میگردد و مجموعه میدانهای معنایی برخاسته از هر بیت ذیل میدان کلّی عرفان ابن فارض قرار گرفته و در نهایت جهان متن شاعر را تشکیل میدهد. چنین روندی در معناگشایی، ضمن اینکه کارکرد نظریه مورد نظر را در سطوح فراتر از بررسی واژه روشن میسازد، در نهایت، جلوههای متفاوتی از زیبایی نهفته در معنا را نیز آشکار میسازد.
تعتبر الحقول الذلالیه من نظریات علم الذلاله الحامه. یطلق الحقل الدلالی علی بججحموعه متناسبه من المفردات
التی تقع ضمن کلمه عامه. توظیف هذه النظریه یساعدنا علی تحلیل التجربه الشعریه عند الشاعر. نحن فی
هذه الدراسه الوجیزه نسعی لکی نقوم بتحلیل خریه ابن الفارض کتموذج علی هذه الرویه. فی التحلیل
الملقصود تظهر العلاقات الدلالیه الحدیده بین المفردات. الحم الابدی» الح الالحی» الانوار الاحیهء التجلیء
الطریق الی السعاده والراحه الحقیقیه التی تثیر الحیویه المعنویه فی الانسان» جمیعها تعتبر حقولا دلالیه کما هی
تعد مفهوما شاملا ترشدنا الی التصوف عند ابن الفارض کحقل معنوی تام. ونستنتج من خلال ما مضی
علی مستوی تطبیق نظریه الحقول الدلالیه فی هذا المقال بان لکل بیت شبکه حقل دلال حیث قمنا بتحلیلها
الی جانب تحلیل الحقول الاخری فی نفس البیت ضمن تحلیل عام للبیت باجمله حتی نحق الحقل الدلالی
الشامل لتصوف ابن الفارض الذی نسمیه عالم النصن عند الشاعر. یفید هذا التحلیل المعنوی فاعلیه الوظیفه
التحلیلیه لنظریه الحقول الدلالیه علی مستوی التص ولا الکلمه الی جانب دورها فی تبیین الوجوه الحمالیه
الخاصه المکنونه فی المعنی.