خلاصة:
پژوهش حاضر با کاوش در دو کتاب «تجرید الاعتقاد» و «اخلاق ناصری» از تألیفات گرانسنگ دانشمند شهیر خواجه نصیرالدین طوسی، درصدد است تأثیر قاعده کلامی «حسن و قبح عقلی» بر «آرای اخلاقی» را در حوزه اخلاق فلسفی مورد بررسی قرار دهد. این پژوهش با روش اسنادی تحلیلی صورت پذیرفته و یافته های آن نشان می دهد که از یک سو، قاعده کلامی حسن و قبح عقلی که در «تجرید الاعتقاد» مبرهن شده بخش مهمی از مسائل کلامی مربوط به مبدأ، نبوت و معاد بر آن استوار گردیده است، و از سوی دیگر، بسیاری از آراء اخلاقی طرح شده در «اخلاق ناصری» نیز بر همین قاعده بنیان نهاده شده است. ضرورت تبیین این پژوهش از آن رو است که اثبات حسن و قبح عقلی و این که بسیاری از ارزشهای اصیل اخلاقی در مسائل فردی و اجتماعی ریشه در درک عقل دارد و عقلای عالم آن را می پذیرند، بنیادی اساسی برای فضیلت های اخلاقی ایجاد می کند که حتی منکران شرایع آسمانی را ملزم به رعایت بسیاری از اصول اخلاقی می نماید.
The present study seeks to examine the effect of the theological rule of “rational beauty and ugliness” on “moral opinions” in the field of philosophical ethics by exploring the two books “Purification of Belief” and “Nasirean Ethics” written by the famous scientist, Khajeh Nasir al-Din Tusi. This research has been done by content analysis method and its findings show that on the one hand, the theological rule of rational beauty and ugliness revealed in “Purification of Belief” is based on an important part of theological issues related to origin, prophecy and resurrection. On the other hand, many of the moral opinions expressed in “Nasirean Ethics” are based on the same rule. The necessity of explaining this research is that the proof of the rational beauty and ugliness, and that many genuine moral values in individual and social issues are rooted in the understanding of reason and accepted by the wise of the world, provides a fundamental basis for moral virtues that obliges even the deniers of the divine laws to observe many moral principles.
ملخص الجهاز:
پرسش اصلي پژوهش آن است که از نگاه خواجه، قاعده حسن و قبح عقلي بهعنوان ابزاري براي کشف اصول و قواعد اخلاقي، چه اندازه در حکمت عملي تأثيرگذار بوده است؟ به بيان ديگر، کدام يک از اصول و قواعد اخلاقي اي که خواجه مطرح کرده ناشي از اين ابزار معرفت اخلاقي است؟ سؤالات فرعي پژوهش نيز عبارتند از اين که: تعريف حسن و قبح عقلي و معيارهاي آن در حکمت عملي چيست؟ قلمرو حسن و قبح عقلي چيست و اين درک عقل به احکام فردي اختصاص دارد يا در مسائل خانوادگي و اجتماعي نيز جاري است؟ در حکمت عملي فضائل اخلاقي از ثبات برخوردار است يا مشمول نسبيت گرايي ميباشد؟ در حکمت عملي که براساس عقل عملي، مسائل اخلاقي اثبات ميشود، آيا اصول و قواعد اخلاقي ناشي از شرع مورد انکار قرار ميگيرد؟ البته پاسخ به اين پرسشها تا حدي دشوار ميباشد زيرا در اين اثر، بحث منسجمي در باره حسن و قبح عقلي و ابعاد آن مشاهده نميشود.
واژههاي جميل و محمود، قبيح و مذموم در تعريف دانش اخلاق و موضوع آن، ناظر به حسن و قبح عقلي است زيرا رويکرد اصلي در کتاب اخلاق ناصري، رويکرد عقلي است و خواجه تصريح دارد که در چنين رويکردي، با درک عقل عملي، افعال آدمي به خير و شر و حَسَن و قبيح و ممدوح و مذموم تقسيم ميشود.
بازخواني مباحث مختلف در اخلاق ناصري، بيانگر آن است که معيارهاي متعددي که اشاره شد براي حسن و قبح عقلي قابل طرح است: الف) کمال يا نقصان نفس به نظر خواجه نصير، حکمت عملي، دانستن مصالح کارهاي اختياري نوع انساني است که موجب رسيدن انسانها به کمال ميشود؛ چه در بخش تهذيب اخلاق، و چه در تدبير منزل و سياست مدن.