خلاصة:
ژیل دلوز (Gilles Deleuze)، فیلسوف برجستۀ پستمدرن، در دو اثر سینماییِ خود، سینما 1: تصویر-حرکت و سینما 2: تصویر-زمان، روایت ژرف و منحصربهفردی از نسبت میان فلسفه و سینما ارائه میکند، که به نظر میرسد از نظریۀ فیلم متعارف فراتر میرود. همین ایدۀ پیوند درونی میان تصویر و واقعیت، یا سینما و هستیشناسیِ تصویر است که میان دیدگاههای او و رویکردهای متعارف نظری-سینمایی فاصلۀ زیادی ایجاد میکند. تصادفی نیست که فلسفۀ او با اولویت وانمایی و تصویر در پروژهای به نام «افلاطونگرایی وارونه» آغاز میشود. در این مقاله، با ترسیم تفکر سینمایی دلوز، اهمیت خاص آن را در جریان نقد فیلم و حتی در تفکر فلسفی نشان میدهیم، و به تحلیل این مسئله میپردازیم که دلوز چگونه سینما را شکلی از فلسفهورزی (و بالعکس) تلقی میکند و چگونه این دو حوزه میتوانند مرزهای یکدیگر را تغییر داده، بسط دهند؛ در عین حال، در این پژوهش میکوشیم قوتها و محدودیتهای رویکرد او را از منظر نوعی نخبهگرایی که در کتابهای او دیده میشود، بررسی کنیم. فهم تفکر سینمایی دلوز به ما اجازه میدهد که در مضامین سفت و سخت تفکر سنتی بازاندیشی کنیم و حتی پویایی متقابل و پیوند تفکر با پدیدههای مدرنی مانند سینما را به عنوان زمینهای که با حرکت، زمان و تصویر کار میکند، تشخیص دهیم.
Gilles Deleuze, the great postmodern philosopher, in his cinematic works, Cinema 1: movement-image and Cinema 2: time-image, provides a profound and unique narrative of the relation between philosophy and cinema, which seems to go beyond the usual theory of film. It is the very idea of a connection between image and reality, or cinema and ontology of the image, which makes a huge distance between his views on the cinematic and conventional theoretical-cinematic approaches. In this paper, by depicting Deleuze’s cinematic thinking, we will show its special significance in the film critique field and even in the philosophical thought. It is not by accident that his philosophy begins with the priority of simulacrum and image in a project called ‘overturning Platonism’. We consider how Deleuze regards cinema as a form of philosophizing (and vice versa) and how they can change or expand the boundaries of each other; at the same time, we examine the powers and limitations of this approach, in terms of some sort of elitism which we can find in his books. Understanding Deleuze’s cinematic thought allows us to rethink the constantly consolidated themes of traditional philosophy and even to recognize the mutual dynamism and linkage of thought with modern phenomena such as cinema, as a special field which works with movement, time and image.
ملخص الجهاز:
در اين مقاله ، با ترسيم تفکر سينمايي دلوز، اهميت خاص آن را در جريان نقد فيلم و حتي در تفکر فلسفي نشان مي دهيم ، و به تحليل اين مسئله مي پردازيم که دلوز چگونه سينما را شکلي از فلسفه ورزي (و بالعکس ) تلقي مي کند و چگونه اين دو حوزه مي توانند مرزهاي يکديگر را تغيير داده ، بسط دهند؛ در عين حال ، در اين پژوهش ميکوشيم قوت ها و محدوديت هاي رويکرد او را از منظر نوعي نخبه گرايي که در کتاب هاي او ديده مي شود، بررسي کنيم .
مقدمه چه پيوندي ميان تصوير روي پرده و واقعيت جهان خارجي وجود دارد؟ آيا رسالت سينما صرفا بازنمايي و ترسيم وفادارانۀ واقعيت است يا ميتواند از آن عدول کند و جهان ديگري بيافريند؟ آيا ميان زندانيان غار افلاطون که جهان خويش را تنها در قالب سايه ها تجربه ميکنند و بينندگاني که براي تماشاي فيلم در سالني غارمانند زنداني ميشوند، شباهتي وجود دارد؟ و در نهايت ، آيا فلسفۀ سينما ميتواند ثابت کند که سينما فراتر از نوعي سرگرمي تجاري يا هنري، پيوند عميقي با فلسفه و حتي با حيات بشري دارد؟ در اين ميان ، تمايز ميان دو مفهوم «تصوير واقعيت » و «واقعيت تصوير» اهميت فلسفي آشکاري دارد.
در واقع ، مفاهيمي که فلسفه براي سينما معرفي ميکند، بايد خاص باشد؛ زيرا بيان اينکه مثلا قاب بندي ، شکلي از اختگي است و نماي نزديک چيزي مانند جزء-ابژه هاست ، چيز زيادي دربارة سينما به ما نميگويد (٥٨ :Ibid)؛ بنابراين ، اين شيوة تفکر مد نظر دلوز که ميتوان آن را تصوير-انديشه خطاب کرد، از فيلم هايي که آن را تجسم ميبخشند، جداييناپذير است و مستلزم پرداخت هاي فلسفي پيچيده اي است که مباني آن را عناصري چون زمان ، مکان ، حرکت ، قاب بندي، تدوين و ...