خلاصة:
هرچند از عمر مکتب جماعت گرایی کمتر از نیم قرن می گذرد، اما مباحثات
مهمی بالاخص در نقد لیبرالیسم مطرح نموده است. این مکتب در معنای
، تخصصی خود، دو موج داشته است: جماعت گرایی آکادمیک دهه ۱۹۸۰
و جماعت گرایی پاسخگو در دهه ۱۹۹۰ )در زمان ریگان و تاچر(. موج اول به
نظریه پردازانی اختصاص داشت که در مقابل فردگرایی، ابعاد اجتماعی انسان
را برجسته می کردند. اندیشمندان موج دوم با تاکید بر مباحث جامعه شناسانه
معتقدند جامعه نمی تواند صرفا بر یک هنجار واحد بنا شود؛ و به همین دلیل،
خیر عمومی تقدم پیدا می کند. نقد مایکل سندل به جان راولز به موج اول و
تاملات فلسفی و جامعه شناسانه امیتای اتزیونی و ویلیام گلستون به موج دوم
مربوط می شود. در حالی که موج اول جماعت گرایی نقدهایی آکادمیک و عمدتا
نظری به لیبرالیسم وارد کرده، موج دوم با رویکردی جامعه شناسانه و در عین حال
فلسفی در صدد است مشکلات لیبرالیسم را در عرصه عمل نشان دهد.
ملخص الجهاز:
در ايـن بيـن ، جماعت گرايـي جايـگاه ويـژه اي دارد؛ چـرا کـه از يـک طـرف نقدهاي جدي به مباني ليبراليسـم وارد کرده و از سـوي ديگـر، حداقل در قرائـت برخـي انديشـمندان در صدد اسـت قرائتـي نـو از فضيلت گرايي يونان باسـتان بـه دسـت دهـد.
از ديـدگاه مک اينتايـر، سـنت ممکـن اسـت به شـکل بالقوه بـا يکـي از ويژگيهاي مدرنيتـه جهانوطنـي توافـق نداشـته باشـد و به بيـان ديگر، همـه پديده هـاي فرهنگي نسـبت بـه فهـم نيمه شـفاف هسـتند و بنابرايـن ، همـه متـون بايـد ظرفيت ترجمـان به زباني را داشـته باشـد کـه مدرنيته را حمايـت ميکنـد (٣٢٧ :١٩٨٨ ,MacIntyre).
بـه ايـن معنـا، فـارغ از ارائـه مـدل غربي، جامعـه جماعت گـراي خـوب، ارزشهـاي «آسـيايي» (کـه معـرف عقايـد اسـلامي و يهـودي اسـت و بـر مسـئوليت هاي اجتماعي تأکيـد ميکند) را بـا آزاديهاي سياسـي و حقـوق فـردي ترکيـب ميکنـد.
برخـلاف جـان راولـز کـه «نظريـه عدالـت » خـود را به شـکل عـام [حداقـل براي کشـورهاي آمريکايـي ـ اروپايـي کـه در آنجـا افـراد بـا هـم برابرنـد] درسـت فـرض ميکـرد، جماعت گرايـان اسـتدلال ميکننـد کـه معيارهـاي عدالـت ميبايسـت در اشـکال زندگـي و سـنت هاي جوامـع خـاص يافـت شـوند و بنابراين ممکن اسـت از زمينـه اي بـه زمينـه ديگـر متفـاوت باشـند.
هرچنـد نظريـه وي ميتوانـد روابـط بين ملت هـا را تا حد زيادي سـامان بخشـد، اما از ديـدگاه جماعت گرايـان حقـوق بشـر مد نظـر وي نحيف اسـت ؛ حقوق بشـري که بـه سـنت و فرهنـگ جوامـع توجـه نـدارد و قواعدي عـام و جهانشـمول براي انسـان، بمـا هـو انسـان تجويـز ميکند.