ملخص الجهاز:
"الملائکه در باورهای جوانی و تفکر رمانتیسمی خود حتی به خودش تلقین میکند که دیدن سعادت رؤیای خیالی اوست که هرگز به حقیقت نخواهد پیوست،تا اینکه به قطعهء«آدم و حوا» میرسد،تاریخ و تقدیر را محاکمه میکند که مگر آدم(ع)چه گناهی را مرتکب شده است که باید ما تا این لحظه این گونه تاوان پس دهیم؟که: «دفعنا الیها ثمن العیش حیرة و دموعا» و آیا آنچه آدم و همسرش از کیفر دیدهاند کافی نبوده است که باز در طول زمانه ما نیز محکوم و بازخواست شویم؟ نمونهء شعر الملائکه در هابیل و قابیل،جدال خیر و شر را تداعی میکند که در آن شر پیروز بوده،خیر سر به زیر افکنده و محکوم شر خواهد بود.
او زندگی را به گونهای ترسیم میکند که همهء آنچه در آن است بجز اندوه و غم و ناراحتی چیز دیگری در خود ندارد و برای اینکه سخن خود را با دلیل ارائه دهد،به میان طبقات مختلف مردم میرود تا نبودن سعادت و خوشبختی را میان همهء اقشار مردم به اثبات برساند.
آنگاه میپرسد: «أسال العابرین أین الطروب؟»پس خود نیز از زبان آنان جواب میدهد که: «فاذا فتنة القصور ستار خادع خلقه الاسی و المجوب» و باز ادامه میدهد که: «لم أجد فی القصور و الا قلوبا حائرات و عالما محزونا» لیس و الا قوم یضیقون بالایام ضیق الجیاع و البائیسنا» و همچنان از درد و اندوه و غمهای جانکاه ثروتمندان و اسارت آنان در میان کاخهای تجملی آنان صحبت میکند و سپس میگوید: «لم اجد و مضة السعادة فیها لم اجد غیر ظل یأس و حزن» پس از این گروه،شاعر دنیای مذهب و ترسایی را میگزیند و در میان ترسایان راز خوشبختی و سعادت را جویا میشود که شاید آنان آنچه را ما از سعادت نمیدانیم،بدانند و این گرهء ناگشاده را بر ایمان بگشایند."