خلاصة:
مفهوم تقدیر و بررسی موضوع جبر و اختیار» تحلیل درد و بلا و رنج پیوند عمیقی با سنّت
فرهنگی و ادبی هنر و ادبیّات ایران در اعصار گذشته داشته و دارد؛ که آن هم از طینت و باطن نوع
انسان متعادل اندیشمند نشات گرفته است و پیوسته با آفرینش آدمی همراه بوده است. آیا بشر نیازمند
تحلیل و شناخت ابعاد وجودی خود میباشد؟ که قطعا چنین نیازی در طول باورهای عقلانی او نهفته
است و لازم میباشد که به مفاهیم عمیق تقدیر الهی و مبانی جبر و اختیار در حیات بشری و برداشت
و برخورد آدمی با انواع بلایا و دردهای زندگی پرداخته شود. سرنوشت انسان از لحظهای که متود
میگردد حتّی قبل از تولّد بر اساس علم الهی در پیشگاه پروردگار معین گردیده و رقم خورده است و
آدمی در طول زندگی دنیوی خود صاحب اختیار اعمال خویش بوده و طبق انتخاب و میل درونی
میتواند نوع خوب و بد راه و طریق حرکت خود را تا ابدیّت و جاودانگی در منشور فردی خویش به
ثبت رساند و سعادت یا شقاوت را خواهان گردد. اسلام» انسان را به اندیشه و تامّل و تدبّر در اغاز و
انجام کار دعوت نموده و مخاطب را از وابستگی محض جهان و اسارت نفس بر حذر میدارد و توجّه
دادن به آفریدگار و موت و بازگشت به سوی خالق بیانتها و یادآوری به سرنوشت غایت جهان ماده»
آدمی را از تعلّق داشتن به سرای سپنج باز میدارد. از ویژگیهای مهم الهی شدن تلاش و کوشش
برای رشد و تعالی و تکاپوی زندگی ایدهآل محبت آمیز میباشد که بایستی با موازین صحیح عقلانی
و عاشقانه به انجام رسانید.
ملخص الجهاز:
در واقع در اینجا نیز اراده به خود فعل مرید تعلّق پیدا میکند که همان اقدام به امر و نهی است، نه بر فعل دیگری، به بیان دیگر ارادة تشریعی همان ارادة تکوینی فاعل است که به فعل خودش تعلّق گرفته، امّا به این صورت که از دیگری چیزی را طلب میکند.
» (ملاّصدرا، 1981، ج6 : 308) علاّمه طباطبائی هم در تعریف اختیار میگوید: «اَلْمِلاکُ فی اِخْتیاریََۀِ اْلفِعْلِ تَساوی نَسْبَهُ الانسان إلیَ اْلفِعْلِ وَ اْلتَّرْک» (طباطبائی، 1372 : 122) از نظر وی، فعلِ اختیاری فعلی است که ترجیح یکی از دو طرف آن در اختیار فاعل باشد، یعنی؛ فاعل هم قادر بر انجام فعل باشد و هم قادر بر ترک آن و برای ترجیح فعل ، فاعل تأثیری از غیر نپذیرد و اگر عاملی غیر از خود فاعل موجب انجام فعل و یا خودداری از آن شود فعل جبری خواهد بود.
» (طباطبائی، 1362: 172) از نظر علاّمه «فعلّ اختیاری و فعلّ جبری از حیث وجود خارجی دو نوع نیستند تا فاعل بالجبر غیر از فاعل بالقصد باشد؛ بلکه فقط در فعل جبری نقش اجبار کننده این است که فعل را یک طرفه می سازد ؛ یعنی فاعل را با فعلی مواجه می سازد که جز انجام آن راه دیگری ندارد.
امّا اگر آن را به پارهای از اجزای علّت بسنجیم به عنوان مثال تنها به انسان یا انسان و علم تنها، نسبت بدهیم دیگر نسبت ضرورت را نخواهد داشت؛ بلکه ممکن خواهد بود یعنی می شود از فاعل صادر شود و می شود صادر نشود و این همان اختیاری است که انسان فطرتاً برای خود اثبات میکند و خودش را مختار، یعنی؛ آزاد در فعل و ترک افعال خود را برای خود اختیاری میداند.