خلاصة:
طبق تلقی پوزیتیویستی پذیرفتن تأثیر ارزشها بر علم متعارض با حفظ مرز علم و غیرعلم، عینیت یا آفاقیت و جهانشمولی علم است؛ اما دیگر دیدگاههای فلسفه علم که به کمک آن میتوان تأثیر ارزشها بر علم را پذیرفت، نهایتاً به تعریفی از عینیت علم میانجامد که متعارض با عینیت علم و مطابقت آن با واقع است؛ برای مثال پوپر اصرار دارد که ضمن پذیرش تأثیر ارزشها بر علم، عینیت علم را حفظ کند، درنهایت از تئوری خاصی درباره عینیت دفاع میکند که میتوان آن را مشترک لفظی با تلقی پیشین از عینیت دانست. بازخوانی تلاشهای فیلسوفان علم از منظر مسئله فوق نشان میدهد نمیتوان با استفاده از دیدگاه پوزیتویستها، پوپر، کوهن، لاکاتوش و فایرابند مسئله فوق را پاسخ داد؛ اما با استفاده از دیدگاه هیو لیسی میتوان راهی برای تبیین ارزشباری علم توأم با حفظ عینیت و کاشفیت علم یافت. هیو لیسی اگرچه مسئلهای متفاوت با مسئله پژوهش حاضر دارد و در پی پاسخ به این سؤال است که «آیا علم فارغ از ارزش است؟» اما درنهایت با تفکیک مقومات مفهومی بیطرفی ارزشی علم، تبیینی از جایگاه ارزش در علم ارائه میکند که میتوان با استفاده و اقتباس از آن، نقش ارزشها در علم را بهگونهای توضیح داد که با عینیت علم قابل جمع باشد.
ملخص الجهاز:
بي طرفي ارزشي در پذيرش نظريات با تأکيد بر ديدگاه هيو ليسي سيدابراهيم رئوف موسوي * مهدي معين زاده** چکيده طبق تلقي پوزيتيويستي پذيرفتن تأثير ارزشها بر علم متعارض با حفظ مرز علم و غيرعلم ، عينيت يا آفاقيت و جهانشمولي علم است ؛ اما ديگر ديدگاههاي فلسفه علم که به کمک آن ميتوان تأثير ارزشها بر علم را پذيرفت ، نهايتًا به تعريفي از عينيت علم ميانجامد که متعارض با عينيت علم و مطابقت آن با واقع است ؛ براي مثال پوپر اصرار دارد که ضمن پذيرش تأثير ارزشها بر علم ، عينيت علم را حفظ کند، درنهايت از تئوري خاصي درباره عينيت دفاع ميکند که ميتوان آن را مشترک لفظي با تلقي پيشين از عينيت دانست .
هيو ليسي اگرچه مسئله اي متفاوت با مسئله پژوهش حاضر دارد و در پي پاسخ به اين سؤال است که «آيا علم فارغ از ارزش است ؟» اما درنهايت با تفکيک مقومات مفهومي بيطرفي ارزشي علم ، تبييني از جايگاه ارزش در علم ارائه ميکند که ميتوان با استفاده و اقتباس از آن، نقش ارزشها در علم را به گونه اي توضيح داد که با عينيت علم قابل جمع باشد.
در بحث خودمختاري (Autonomy) بيطرفي ارزشي (Impartiality) و عدم جانبداري (Neutrality) در کتاب «آيا علم رها از ارزش است ؟» و نيز در مقالاتي مانند «خودمختاري، بيطرفي ارزشي و عدم جانبداري: سه مؤلفه ايده فارغبودن علم از ارزش» ( Impartiality, Neutrality and Autonomy: Three components of The Idea that Science is Value Free) و مقاله «مشروعيت کاربرد ترانس ژنيک : ارتباط ميان تحقيقات تجربي و ارزشهاي اجتماعي» ( Legitimation of Using Transgenics: Interplay of Empirical Investigation and Social Values) و نهايتاً در نتيجه گيريها و جمع بنديهاي ليسي درباره فارغبودن علم از ارزش و به شکل مشخص در نظريه ثانويه فارغبودن علم از ارزش اين بحث ارائه شده است .