خلاصة:
پس از طرح وحدت وجود در عرفان نظری، همواره برخی از فقها به نسبت حق با خلق در این نظریه نقد وارد کردند. به باور آنها، تمایزی میان حق و خلق در وحدت وجود نیست و این امر با توجه به تمایز ذاتی حق و خلق در منابع دینی پذیرفتنی است. بررسی دیدگاه عرفا نشان میدهد که آنها به عینیت محض میان حق و خلق قائل نیستند و در آثارشان، دستِکم، از دو تمایز بطنی و احاطی سخن به میان آمده است. خصوصیت هر دو نوع تمایز این است که بهجایِ طرح تمایز در دو وجود، آن را در قلمرو یک وجود تبیین میکند و به همین علت، گریز از عینیت در آن ممکن نیست؛ بنابراین، دو تمایز عرفانی مذکور نقد فقها را که بر اساس تمایز وجودی حق و خلق شکل گرفته، مرتفع نمیسازد.
After proposing the unity of existence in theoretical mysticism, some jurists have always criticized the relationship between God and creation in this theory. According to them, in the unity of existence, there is no distinction between God and creation, and this is unacceptable due to the inherent distinction between God and creation in religious sources. An examination of the mystics' point of view shows that they do not believe in the pure objectivity between God and creation, and in their works there is at least two distinctions between ventricular and peripheral. The characteristic of both types of distinction is that instead of proposing a distinction in two beings, it explains it in the realm of one being, and therefore it is not possible to escape objectivity in it. Therefore, these two mystical distinctions do not remove the critique of jurists, which is based on the existential distinction between God and creation.
ملخص الجهاز:
خصوصیت هر دو نوع تمایز این است که بـه جـای طـرح تمـایز در دو وجـود، آن را در قلمرو یک وجود تبیین میکند و به همین علت ، گریز از عینیت در آن ممکـن نیسـت ؛ بنابراین ، دو تمایز عرفانی مذکور نقد فقها را که بر اساس تمـایز وجـودی حـق و خلـق شکل گرفته ، مرتفع نمی سازد.
به عبارتِ دیگر، هـدف بررسـی و داوری در باب نقد فقها و تعیین صحت وسقم سخن آنهاست و اگر خواسته شود که ایـن هـدف در قالب پرسش طرح شود، پاسخ به این دو پرسش است : آیا آنگونه که در نقـد فقهـای فوق آمده ، در وحدت وجود هیچ گونه تمایز و تغایری میان حق و خلـق وجـود نـدارد؟ و اگر پاسخ به این سؤال منفی است ، آیا طرحِ نوعی تمایز و تغـایر عرفـانی مـی توانـد نقـد فقهای مذکور را برطرف سازد؟ برای پاسخ به سؤال نخست بایـد نسـبت و رابطـۀ حـق و خلق در عرفان دقیقاً تبیین شود و برای پاسخ به سؤال دوم باید به نقد و بررسـی رابطـۀ عرفانی حق و خلق پرداخت و آن را با دیدگاه فقها مقایسه کرد.
البته ، ایـن امـر روشـن اسـت کـه محیط از همۀ جهات عین محاط نیست ؛ زیرا حـدود و تقیـد محـاط را نـدارد و وجـودی ورای آن دارد و به واسطه همین عدم تناهی از آن متمایز اسـت ؛ بنـابراین ، تمـایزی کـه میان وجود مطلق با وجود مقید برقرار است ، از نوع تمایز احـاطی اسـت .