خلاصة:
استصحاب یکی از مستندات پرکاربرد در استنباط احکام فقهی و استدلالات حقوقی است. استصحاب اجمالا به «حکم به بقای چیزی که در گذشته بوده است» تعریف شده است. شرایط، ارکان، اقسام استصحاب با تلاش و موشکافی فراوان دانشمندان اسلامی، مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهشها سبب شده است که کاربرد استصحاب به گونه شگفت و حتی اغراق آمیزی در حوزۀ فقه و اصول و حقوق گسترش یابد. اما «چیستی و ماهیت» استصحاب به عنوان پرسش مهم و اساسی، همچنان به قوت خود باقی مانده است. در این پژوهش، ضمن بررسی معنای لغوی و اصطلاحی استصحاب و سعی در تطبیق معنی اصطلاحی و لغوی، به تطورات اصول عملیه - به طور عموم - و استصحاب است. هر چند واژۀ استصحاب در نصوص روایی ذکر نشده، اما محتوا و مضمون آن در روایات آمده است. شاید اولین استدلال مفهومی به استصحاب از آن هشام بن الحکم – که پیش از امام شافعی میزیسته است – باشد. در بررسی تاریخ علم اصول، به عباراتی همچون «استصحاب الحال»، «استصحاب حال العقل» در متون فقهی پیشینیان برمیخوریم که با «استصحاب» کنونی در علم اصول فقه، تفاوت آشکاری دارد. برای اماره و اصل عملی بودن استصحاب، نخست فرق اجمالی اماره و اصل عملی تبیین و اقوال مشهور ذکر میشود. برخی از اصولیان متاخر -همچون میرزای نائینی- نظریهای به نام «اصل تنزیلی و احرازی» مطرح کردهاند تا برونرفتی جدید از پاسخ دوگانۀ «اماره بودن» و «اصل عملی» بودن استصحاب باشد. صرفنظر از این راه حل، تحلیل دقیق تبیین راه حل مسئله، محتاج بررسی شاخصها و ملاکهای حل مسئله است. به عنوان مثال، ملاک حجیت استصحاب و یا تحلیل ارکان آن، تاثیر آشکاری در حل مسئله «اماره بودن» و «اصل عملی» بودن استصحاب دارد. در پایان این پژوهش، ضمن کاوش در مبانی استصحاب در آرای استاد جعفری لنگرودی، سه خاستگاه عقلی، شرعی و تلفیقی استصحاب به عنوان جمعبندی، بیان شده است.
istishab is one of the useful documents in deriving jurisprudential rulings and legal arguments. istishab is briefly defined as legal presumption of continuity of the status quo in doubtful case. The conditions, elements, and types of istishab have been studied with the great efforts and scrutiny of Islamic scholars. The conditions, elements, and types of istishab have been studied with the close look of Islamic scholars. These researches have caused the use of istishab to expand tremendously in the field of jurisprudence, rules of it and law. But the "essence and nature" of istishab remains an important and fundamental question. In this research, while examining the literary and terminological meaning of istishab and trying to apply this meaning, to the evolution of practical principles - in general - and istishab. Although the word istishab is not mentioned in the tradition, but its content is included. Perhaps the first conceptual argument for acceptance is for Hisham ibn al-Hakam, who lived before Imam al-Shafi'i. In historical examining of the rules of jurisprudence, we come across terms such as "istishab of the present", "istishab of the state of reason" in the jurisprudence of the predecessors, which is clearly different from the current "istishab" in the rules of jurisprudence. First, the brief difference between the presumption and the practical principle is explained and the the opinions of Islamic jurisprudents are mentioned in order to determine the statistic and the practical principle of istishab. Some later jurists have proposed a theory called the "discounted and establishing principle" such as Mirza Naeini to be a new solution to the dual answer of "being a persumption" and being a "practical principle" of istishab. Regardless of this solution, accurate analysis of the problem solution requires the study of indicators and criteria for solving the problem, For example, the validity of istishab or the analysis of its elements has a clear effect on solving the problem of "being a presumption" and being a "practical principle" of istishab. In the end, while exploring the principles of istishab in the opinions of prof.Jafari Langroudi, as a summary, it is expressed three intellectual, jurisprudential and integrated source of istishab.
ملخص الجهاز:
2- بررسی اقوال و احتمالات: خلاصه نظرات و اختلافات در اماره و اصل عملی بودن استصحاب، چنین است: یکم: عدهای بر آن هستند که استصحاب اماره است مطلقاً، اعم از اینکه مستند و مدرک اعتبار استصحاب، روایات باشد یا مستندش دلایل دیگری همچون دلیل عقل، بنای عقلا و یا اجماع.
از طرف دیگر شارع هم اجمالاً عمل بر طبق وضعیت سابقه را تایید کرده است، اما با این حال در این جا سؤالاتی اساسی وجود دارد که کار اماره شدن را بر استصحاب مشکل میکند، مانند اینکه آیا شارع به خاطر کاشفیت استصحاب آن را حجت قرار داده است؟ یا اینکه روایات وارد شده فقط تایید و امضایی است بر شیوۀ عقلا؟ پرسش مهمتر پرسش از حد و اندازۀ تایید شریعت است، یعنی پرسش این است که آیا شارع به همان اندازه که خبر واحد و بینه را تایید کرده است، استصحاب را هم تایید کرده است؟ چنان که مثلاً به فرمودۀ شیخ انصاری، مجموع اخبار وارده در بارۀ تایید عمل به خبر واحد به نوعی تواتر اجمالی میرسد یا مثلاً در تایید بینه توسط شارع هیچ کس تردیدی ندارد.
اما آیا از این عناصر، پی به ماهیت اماره و یا اصل عملی بودن استصحاب میتوان برد؟ گمان میرود که ارکان کلی حاکم بر اصول عملی، در این بحث مفروغ عنه گرفته شده است و به تعبیری بر فرض صحت آن ارکان عمومی، ماهیت استصحاب بررسی میشود.