خلاصة:
امروزه در جهان، برقراری دموکراسی به معنای واقعی خواسته بسیاری از ملتهای دنیا است. دستیابی به این امر با موانع و چالشهای بسیاری روبرو است که تحقق آن را به ویژه در دولت - ملتهای قبیلهای بسیار مشکل میکند. بدون شک دولتهای عربی حاشیه خلیجفارس از دولتهای حائز اهمیت در تمامی ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی منطقهای و فرامنطقهای میباشند که وجود منابع سرشار انرژی این اهمیت را دوچندان میکند. پژوهش حاضر با محور قرار دادن دموکراسی بعنوان دال مرکزی، موانع گذار به آن را بعنوان دال پیرامونی در دولتهای عربی خلیجفارس مورد واکاوی قرار میدهد. سوال اصلی این پژوهش اینگونه صورتبندی شده است؛ «مهمترین موانع گذار به دموکراسی در دولتهای عربی خلیجفارس چیست؟»، فرضیه مقاله نشان از وجود موانع ساختاری و سیستماتیک میدهد که دستیابی به دموکراسی را با مشکل روبرو میکند. در این خصوص یافتهها نشان میدهد؛ کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس در مسیر گذار به دموکراسی، پیشرفت کمی داشتهاند و حتی با وضعیت نیمه دموکراتیک فاصله قابلتوجهی دارند. این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی و از طریق منابع کتابخانهای و متون تخصصی پیرامون موضوع، مورد کنکاش قرار گرفته است.
In today's world, the establishment of democracy is literally the desire of many nations. This desire faces many barriers and challenges that make it particularly difficult to achieve, especially in tribal nation-states. Undoubtedly, the Arab states of the Persian Gulf are important states in all economic, political, cultural and social dimensions in regional and trans-regional contexts, and the existence of rich energy resources doubles this importance. By focusing on the democracy as the nodal point, the present study examines the barriers to transition to democracy as a surrounding point in the Arab states of the Persian Gulf. The main question of this research is formulated as follows: "What are the most important barriers to the transition to democracy in the Arab states of the Persian Gulf?" The paper hypothesis suggests that there are structural and systematic barriers that make it difficult to achieve democracy. In this regard, the findings show that the Arab countries of the Persian Gulf have made little progress on the path to democracy and even they are at a considerable distance from the semi-democratic situation. This research has been done by descriptive-analytical method and through library resources and specialized texts on the subject.
ملخص الجهاز:
در چند دهه اخیر در منطقه جنوب غربی آسیا و در برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس چند چالش عمده برای حکومتها شکل گرفتهاند که عبارتاند از: 1- چالشهای جمعیتی و اجتماعی (افزایش تعداد تحصیل کردگان، افزایش جمعیت نوجوانان و جوانان، شکاف نسلی)؛ 2- چالشهای سیاسی (تبعیضها، سرکوب و محدودیت شدید بر آزادیها و مشارکت، تضعیف مشروعیت حکومت به دلایل نارضایتیهای سیاسی، فساد سیاسی و اقتصادی)؛ 3- چالش افکار عمومی و روشنفکری (گسترش کمی و کیفی روشنفکران و آگاهیهای سیاسی اجتماعی)؛ 4- چالشهای اقتصادی (تبعیض اقتصادی و کیفیت پایین خدماترسانی، تورم، بیکاری)؛ این چالشها به صورت قابل توجهی مشروعیت و استمرار سنتی قدرت سیاسی حاکمان عرب را به خطر انداختهاند، لذا برخی از حاکمان عرب از دهه ۱۹۹۰ میلادی به بعد به سمت آزادسازی سیاسی اولیه یا موج کوچکی از دموکراتیزاسیون متمایل شدهاند.
کشورهای نفتی حاشیه خلیجفارس و در رأس آنها عربستان سعودی نسبت به سایر حکومتها در خاورمیانه عربی از منابع مادی و غیرمادی بیشتری برای تثبیت قدرت و مقاومت در مقابل دموکراتیزاسیون برخوردار بودهاند که این منابع مهم عبارتند از: 1- مشروعیت مذهبی و سنتی؛ 2- منابع رانتی نفتی و گاز؛ 3- قدرت سرکوبگرپلیسی و نهادهای امنیتی؛ 4- برنامههای رفاهی و یارانههای گسترده به مردم از دهه 1970 به بعد و 5- وجود روابط گسترده پیروگرایانه (کلاینتالیستی) بین خانوادههای حاکم، رجال و گروههای متنفذ قبیلهای و تجار سنتی در جامعه.